مجله نوجوان 27 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 27 صفحه 21

سوژه طلایی چه قدر نزدیکی چه قدر دور به نظر می رسی! محسن وطنی گوینده اخبار می گوید که دیروز یک ستاره جدید کشف شده است. البته اینکه دیروز این ستاره کشف شده است ، اصلا به این معنی نیست که این ستاره تا پریروز وجود نداشته است ، بلکه بیشتر به این معنی است که اصلا ممکن است امروز این ستاره وجود نداشته باشد چرا که این ستاره از ما 60 میلیون سال نوری فاصله دارد. حال فکر می کنم که معنای این خبر را کمی بهتر بفهمید! به عبارت دیگر این ستاره در 60 میلیون سال پیش خلق شده است و علت اینکه تا دیروز دیده نمی شده است این بوده که تا به حال نورش به کره زمین نرسیده بوده است. تلویزیون را خاموش می کنم. شک عجیبی وجودم را فرا گرفته است. یعنی چه قدر از این چیزهایی که در دور و بر خودم می بینم به 60 میلیون سال پیش تعلق دارند. از کجا معلوم که برادر کوچکترم ، آدم 60 میلیون سال پیش که نورش تازگیها به زمین رسیده ، نباشد. خیالهای نامفهوم در سرتاسر وجودم پیچ می خرود. خدای من! یعنی چه قدر از چیزهایی که می بینم الان دیگر وجود ندارند؟ نمی توانم دقیقا اندازه 60 میلیون سال را در ذهنم تصور کنم. تا پنج هزار سال را می فهمم. صد تا پنج هزار سال می شود پانصد هزار سال. حالا صد و بیست تا پانصد هزار سال را باید تصور کنم که نمی توانم. به نظرم می آید که این ستاره یکی از جوانترین ستاره ها باشد ولی دقیقا منظورش را نمی فهمم. خدای من! نور این ستاره 60 میلیون سال نوری توی راه بوده است که چه پیامی را به مردم کره زمین برساند. می خواسته است به آنها بفهماند که خیلی کوچکند و در این خلقت عظیم هیچ جایگاهی ندارند. مسلما این طور نیست؟ دنیا به نظرم خیلی مسخره می آید و بهتر است بگویم که دنیای کوچک خودم به نظرم خیلی مسخره می آید. راستی اگر 120 سال هم عمر کنم ، عمر من چه کسری از 60 میلیون سال ، یعنی عمر یک ستاره خیلی جوان خواهد بود. دارم خودم را نزدیک به نیستی احساس می کنم. پوچ و زود گذر ، درست مثل یک جرقه ، بسیار کوچکتر از شعله یک چوب کبریت کوچولو ، بی تاثیر در عالم ، واقعا مسخره است! نه؟ حالا این ستاره بلایی به سرم آورده که دوست داشتن ، دل بستن ، تنفر داشتن و حتی کینه ورزیدن در نظرم مسخره شده است. فکر نمی کنم که از فردا دیگر به خاطر چیزهای مسخره این دنیای کوچولوی زودگذر ، با همکلاسی هایم دعوا کنم. فکر نمی کنم که دل کسی را بشکنم و فکر نمی کنم حالا که فهمیده ام چه مدت کوتاهی را در دنیا هستم ، بتوانم کسی را برنجانم و همه اینها را تو به من فهمانده ای! تو! ای ستاره نزدیکی که دور به نظرم می رسی! تو! ای ستاره دوری که نزدیک به نظر می رسی ، توئی که آن قدر کوچکی که در دستانم جا می گیری و آن قدر بزرگی که اگر این همه از چشمانم دور نباشی اصلا نمی توانم ببینمت. دوستت دارم ای ستاره دوست داشتنی! دوستت دارم چرا که با اینکه چندین برابر از خورشید بزرگتری ، روزها را یک گوشه قایم می شوی تا چیزی از ارزش خورشید در نگاه زمینی ها کم نشود و با این کارت به آنها یاد می دهی که هرکس باید ستاره خودش را داشته باشد. دوست دارم چرا که با دیدن تو می توانم گوشه ای از جلال و عظمت و شکوه خالقم را تماشا کنم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 27صفحه 21