مجله نوجوان 74 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 74 صفحه 4

دور اندیش خانم و آقای گرو ، زوج سالخوردهای بودند که بعد از سال های طولانی 10 روز پیش باز نشسته بودند . هر دوی آن ها از زندگی شهر ، ترافیک و شلوغی خسته شده بودند . بنابراین تصمیم گرفتند یک کلبة کوچک روستایی زیبا و خوش آب و هوا بخرند . خانه در نگاه اول هیچ عیبی نداشت . باغچة کوچکی پر از گل های اطلسی ، پنجره های چوبی و بوی خوش خاک خیس . داخل خانه هم برای یک زوج پیر مناسب بود . پله های چوبی کوتاه و شومینة زیبایی که گرمای مطلوبی را به خانه هدیه می کرد . خانه از آن زوج پیر دیگری بود که درست مثل خانم و آقای گرو ، بعد از بازنشستگی خریداری شده بود و مدت کوتاهی پس از مرگ زوج قبلی ، برای فروش گذاشته شده بود . به همین خاطر ، خانه بسیار تمیز و مرتب بود . تنها ایرادی که وجود داشت ، کاغذ دیواری های خانه بودند . کاغذ دیواری های کثیف و نامرتب که وصلة ناجوری به شمار می رفتند . از همه بدتر اینکه یک ردیف عمودی از کاغذ دیواری ها از جنس دیگری بود و به طور فاحشی نوتر از بقیة کاغذ دیواری ها به نظر می آمد . آقا و خانم گرو بعد از سبک و سنگین کردن وضعیت کلی خانه ، آن را خریداری کرده بودند و به محض اسباب کشی ، یعنی همان روز اول ، به جان کاغذ دیواری ها افتادند . آن ها تمام کاغذ دیواری ها را خیس کردند تا بعد از چند ساعت به راحتی کنده شوند . بعد از سه ساعت کار سخت ، خانم گرو برای آماده کردن چای به آشپزخانه رفت و آقای گرو تصمیم گرفت اول از شر وصله ناجور یعنی کاغذ دیواری متفاوت خلاص شود . او به آرامی لبة کاغذ دیواری را از دیوار جدا کرد و آن را بدون زحمت کند . آقای گرو لحظه ای شوک زده به جای خالی کاغذ دیواری خیره شد . روی دیوار نوشته بود ، « دوست عزیزی که بعد از مرگ ما به اینجا میآیی ، برای کندن بقیة این کاغذ دیواری ها زحمت نکش . آن ها آنقدر سفت به دیوار چسبیده اند که ما برای کندن این ردیف 30 روز وقت صرف کردیم . به جای این کار یک لایه کاغذ دیواری نو ، اینجا بچسبان و برو و با همسرت چای بنوش و از این خانه ، همانطوری که هست لذت ببر . » صدای خانم گرو پیرمرد را بخود آورد : « هی چای حاضر است تا سرد نشده بیا . » نویسنده : L . G . Alexander ترجمه : دلارام کار خیران

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 74صفحه 4