مجله نوجوان 74 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 74 صفحه 12

احساس ویولونی محسن رخش خورشید دشت های مغولستان پهناور و دیدنی است . آدم دلش می خواهد وسط دشت بایستد و چشم هایش را ببندد و وزش نسیم ملایم و خنک را روی پوستش احساس کند . البته اگر سال گذشته به صحرای گوبی مغولستان می رفتید ، خیلی هم از وزش باد و خنکی هوا لذت نمی بردید ، چون قطعاً به همراه باد فریاد جگر خراش یک بچه شتر به گوشتان می رسید که جگرتان را کباب می کرد و خنکی هوا را از یادتان می برد . قضیة از این قرار است که شتر کوچک به دلیلی نامعلوم از سوی مادرش طرو شده بود . مادر بی رحم به این شتر کوچک بی محلی می کرد و به او شیر نمیداد . شتر کوچک که دچار کمبود محبت و از آن مهمتر کمبود غذا شده بود ، راهی نداشت جز نعره کشیدن ! صاحبان این شترها یک خانوادة صحرا نشین بودند که از دست دادن یک شتر ، برایشان خیلی گران تمام می شد . آن ها دو پسرشان را به شهر فرستادند تا کمک بیاورند . پسرها رفتند و به جای دامپزشک و روانشناس با یک نوازندة ویولون برگشتند . آن ها امیدوار بودند که یک آهنگ قدیمی ، شتر مادر را احساساتی کند و عواطف مادرانه را به یادش بیاورد ! آقای ویولن نواز نواختن را آغاز کرد . یک نفر دیگر هم شروع کرد به آواز خواندن و همزمان مادر نامهربان را نوازش می کرد . جالب اینجا است که بعد از چند دقیقه چشمان مادر نامهربان پر از اشک شد و به طرف بچه اش رفت و به او شیر داد . شتر کوچک به همین سادگی از مرگ حتمی نجات یافته بود . اشک شتری حکایت های زیادی در مورد احساساتی شدن و اشک ریختن شترها شنیدهایم . اما متخصصان چندان با اینجور افسانه ها موافق نیستند . آن ها معتقدند : شترها برای خارج کردن شن از چشم هایشان ، اشک می ریزند . اشک ریختن آن ها یک فرآیند احساساتی نیست ، بلکه فقط شیوه ای است برای مراقبت از چشمهایشان . کمک های اولیه یک آقای بلژیکی مدتی پیش ثابت کرد که کارهای بی فایده هم می تواند با فایده باشد ! ماجرا از آنجا شروع شد که او یک روز صبح طبق معمول به سراغ آکواریومش رفت تا به ماهی های دلبندش سر بزند اما ناگهان متوجه شد زیبا ترین ماهی اش ، بی جان به سطح آب آمده و تکان نمی خورد . او که به شدت دستپاچه ش ده بود ، ماهی را از آب بیرون آورد و روی میز گذاشت و به او تنفس مصنوعی دهان به دهان داد ، غافل از اینکه ماهیها از طریق آبشش هایشان تنفس می کنند نه دهان . اگر نتیجة این عملیات امداد را به شما بگوییم ، باورتان می شود که کارهای بی فایده بعضی وقتی با فایده است ؛ ماهی بی جان به هوش آمد و شروع کرد به بالا و پایین پریدن !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 74صفحه 12