مجله نوجوان 74 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 74 صفحه 30

اول بودن چه کیفی دارد ! خیلی از شماها که مخاطب امروز من هستید ، توانسته اید استعداد اصلی تان را کشف کنید ! خیلی از شماها در یک درس یا یک هنر و یا در ورزش سر آمدید ، بهترین هستید و همیشه اول می شوید . اول شدن خیلی کیف دارد ! این را همه می دانند ! اینکه مدام از آدم تعریف بکنند و آدم مورد تشویق قرار بگیرد ، یک جور حس خاص که شبیه قلقلک است روی دل آدم ایجاد می کند و آدم کلی خوشحال می شود ! ولی آیا اینکه آدم استعدادهایش را کشف کرده باشد ، برای اینکه جزو گروه بچه های ویژه قرار بگیرد ، کافی است ؟ راستش را بخواهید از نظر روانشناسی فقط دو گروه از بچه ها ، ویژه هستند ، گروه اول بچه هایی هستند که دچار محدودیت ها و معلولیت های مختلف هستند و گروه دوم بچه های تیز هوش یا سرآمد هستند . بچه های تیز هوش بچه هایی هستند که در یک یا چند زمینة خاص ، مهارت های عجیب و غریب دارند و کارهایی می کنند و توانایی هایی دارند که به سن و سالشان نمی خورد . یک گروه بچه دیگر هم داریم که روی سخن امروز من با آنهاست و باید ادعا کنم که تعدادشان اصلاً اصلاً کم نیست ! این گروه از بچه ها ، استعدادی را در خودشان کشف کرده اند و روی آن کار می کنند . این بچه ها از نظر والدینشان و یا از نظر خودشان ویژه هستند و متأسفانه یک چیزهایی را باور کرده اند که چندان واقعیت ندارد ! این بچه ها در اغلب موارد با کمک خانوده هایشان پرچم تیز هوشی را بالا می گیرند و تند و تند می تازند ، بی خبر از اینکه این ادعای ساده ، بعدها چه دردسرهای بزرگی درست می کند . فکرش را بکنید ، یک نفر می خواهد به همه ثابت کند که نابغه است ! این جناب نابغه باید تا جای ممکن به خودش فشار بیاورد تا سرآمد باشد . این فشار بیش از حد به خاطر علاقه به موضوع یا یک هدف دراز مدت نیست ! بنابراین او هر روز خسته و خسته تر می شود . از آن بدتر اینکه در شرایط معیار آدم ، تشویق و به به و چه چه اطرافیان است ، حالا یک نوجوانان محترم را در نظر بگیرید که دهانش بازمانده که از آسمان برایش تشویق و تقدیر بریزد ، ای بابا ، حوصله دارید ! یکی دیگر از مکلات این بزرگنمایی ها ، موقعی بروز می کند که آدم ها تفاوت شما با دیگران را باور می کنند ، آن ها فکر می کنند که شما خیلی بزرگید در حالیکه شما فقط به بزرگتر بودن از همسالانتان رسیده اید و قرار نیست مثل یک آدم خیلی بزرگ و خیلی با تجربه رفتار کنید و واکنش نشان بدهید . از همة این حرف ها گذشته ، نیازهای آدم ها زود به زود تغییر می کند . حالا خودتان را در شرایطی در نظر بگیرید که قرار است اطرافیانتان را محک بزنید و بفهمید کدامشان راستی راستی برای خود شما و نه توانایی هایتان ، ارزش قائلند . حالا باید چکار کنید ؟ هیچی ، کارتان در آمده . شما مجبورید به درهای مختلف بزنید . مثلاً خودتان را به مریضی بزنید تا ببینید دیگران راستی راستی ، شما را دوست دارند یا نه . به علاوه دوست های نزدیک آدم و حتی خواهر و برادر آدم هم وقتی ببینند یک نفر همه اش می خواهد متفاوت باشد و این متفاوت بودن را باور کرده است ، عقب نشینی می کنند و شما را تنها می گذارند چون خودشان را همسطح شما نمی دانند و بالاخره شما می مانید و گوشة اتاق و یک گوشه گیری عمیق ! از همه بدتر موقعی است که توقع شما از خودتان بالا می رود . باور کنید هیچی بدتر از این نیست که آدم خودش را قبول نداشته باشد . زندگی پر از شکست و موفقیت است و قرار است از شکست هایمان درس بگیریم نه اینکه مدام خودمان را محاکمه کنیم و شکنجه بدهیم ! خلاصه کنم بچه ها از من می شنوید تظاهر به تیزهوشی را بی خیال بشوید ، آخر عاقبت نداردها ! گلدونة باهوش

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 74صفحه 30