مجله نوجوان 74 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 74 صفحه 18

ماه ، چراغ شب های شاعران اسماعیل امینی همین امشب به جای آنکه چشم به صفحة تلویزیون بدوزید ، پنجره را باز کنید و در آسمان زیبای شب ماه را تماشا کنید . اگر از پنجره ماه دیده نمی شود . به خیابان یا پشت بام بروید به هر حال تماشای ماه را از دست ندهید . شاعران هم که سکوت و خلوت شب را دوست دارند با تماشای ماه خیالاتی به سرشان می زند و شعر در ذهنشان شکل می گیرد . اگر بخواهیم همه بیت هایی را که شاعران دربارة ماه سروده اند بنویسیم این مجله که هیچ ، صدها مجله مثل این هم کافی نیست . خودتان امتحان کنید و در یکی از نرم افزارهای ادبی کلمة (ماه) را جست و جو کنید تا از نتیجة آن سر گیجه بگیرید ! بنابراین چند تا از حکایت ها و باورهایی را که دربارة ماه است با هم مرور می کنیم زیرا معنای بسیاری از شعرها بدون اطلاع از این حکایت و باورها روشن نمی شود . *** در قدیم خیال می کردند که دیوانگی با دیدن ماه نو (یعنی هلال ماه) شدیدتر می شود ، هم چنین خیال می کردند که آدم های صرعی (یعنی کسانی که بیماری غش دارند) دیوانه اند . خدا بیامرزد آباء و اجداد ماه چه خیالاتی داشتند ها ؟ ! مولانا با اشاره به این خیالات است که می گوید : شیفتهم چون خری که جو بیند یا چو صرعی که ماه نو بیند یعنی به زبان امروزی قاطی کرده ام و دیوانگی به سرم زده است ، درست مثل خر گرسنه ای که انبار جو دیده است یا چون دیوانه ای که ماه نو را دیده است . در شعر دیگری می گوید : باز سر ماه شد ، نوبت دیوانگی ست راستی همین سر ماه یعنی اول ماه قمری را که با طلوع هلال نازک آغاز میشود ، غرّه می نامیدند بعد . . . اصلاً شکل ماه را با نام هایش ملاحظه کنید . غرّه تربیع اول نصف البدر تربیع ثانی سلخ حالا که این اصطلاحات را یاد گرفتیم معنای این رباعی خیام را بهتر میفهمیم چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه که پر شود چه بغداد و چه بلخ خوش باش که بعد از من و تو ، ماه بسی از سلخ به غره آید از غره به سلخ یک حکایت دیگر این است که پلنگ ، عاشق زیبایی ماه است و شب ها برای به چنگ آوردن ماه بالای تپه می رود و هی خیز بر می دارد و پنجه به آسمان میکشد اما موفق نمی شود . این حکایت در شعرهای بسیاری آمده است . این دو بیت از حسین منزوی به همین حکایت اشاره دارد . خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسید بود این بیت هم از همان شاعر است و دربارة همان حکایت ماه و پلنگ : کمندم بلند بود ، ولی با تو بر نتافت کجا ؟ کی ؟ کدام ماه اسیر پلنگ شد ؟ از همه مشهورتر این است که شاعران زیبایی ماه را با زیبایی آدم ها مقایسه می کردند مثلاً سعدی می فرماید : مه پاره به بام اگر بر آید چه فرق کند که ماه یا اوست یعنی زیبایی ماه و آن شخص ماهرو چنان نزدیک است که مردم تشخیص نمی دهند کدام ماه است و کدام آدمیزاد است . . . چه خالی بندی زیبایی !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 74صفحه 18