غول سبز مهربان حامد قاموس مقدم
شرک جانوری آشناست . انگار که از خیلی قبل با او آشنا هستیم . داستانش نیز همین حس را به آدم می دهد . گویی خیلی قبل ها یا یک جای دیگری داستان او را شنیده ایم . داستان قهرمانی که می خواهد برود و یک شاهزادة طلسم شده را نجات دهد و بعد هم مجبور است با او ازدواج کند .
ولی این بار چون خود پادشاه اصلی که قرار است این عملیات را انجام دهد ، عرضة این جور کارها را ندارد ، در نتیجه به شیوة مرسوم امروزی یک مسابقه برگزار می کند و دو نفر را که در این مبارزه برنده می شوند به کار می گیرد .
داستان در سرزمین قصه ها و کاراکترهای قدیمی اتفاق می افتد و پادشاه که مانند همة قدرتمندان تاریخ بسیار مستبد و خود رأی است ، دستور داده است که همة شخصیتهای داستانی جمع آوری و ساماندهی شوند و همة آن ها را از صاحبان آن ها می خرد .
در این میان هنر الاغی که قادر به سخن گفتن است ، صاحب خود را وسوسه میکند تا او را نزد مأموران حکومتی ببرد و بفروشد . الاغ فرار می کند و خود را به منطقة ممنوعهای که شرک در آن زندگی می کند می رساند .
پیش از این شرک در این منطقه به صورت مستقل و بنا بر میل باطنی خود ، زندگی زیبایی ساخته بود . در لجنزار ، دوش گل می گرفت ، با کرم های درختی مسواک می زد و از کاغذهای یک کتاب داستان قدیمی به عنوان کاغذ توالت استفاده می کرد .
ورود الاغ به آنجا ، آرامش شرک را به هم زد . الاغ ، خود را به عنوان یک دوست به شرک تحمیل کرد تا اینکه پس از شرکت در مسابقه به عنوان یک تیم دو نفره برنده شدند و برای نجات پرنسس ، راهی کوهستان وحشتناکی شدند که یک اژدهای وحشتناک تر در آن زندگی می کرد .
در طی عملیات نجات ، آن ها با اژدهای قرمز درگیر شدند و در یک لحظة حساس ، الاغ توانست دل اژدها را به دست آورد و از او خواستگاری کند و همین مسئله باعث نجات آن ها شد .
شرک با کلیة احساس های لطیف انسانی بیگانه بود و با اینکه قیافه و هیکل غول را داشت ، به خاطر اینکه قبلاً موجود با محبتی بود ، توانست ناخواسته خود را در دل پرنسس جا کند و در عین حال متوجه شد که خودش نیز نسبت به فیونا احساس زیبایی دارد . در نتیجه بعد از اینکه مأموریت خود را به پایان رساند و فیونا را به پادشاه تحویل داد ، نه خودش از این کار راضی بود و نه فیونا .
ولی با هم بودن آن ها یک اشکال کوچک داشت و آن هم این بود که فیونا انسان بود و شرک یک غول . بالاخره در هنگام ازدواج ، الاغ و اژدها به داد آن ها رسیدند و پادشاه را از میان برداشتند . فیونا هم آرزو کرد که یک غول باشد و در نتیجه ، شرک و فیونا با هم ازدواج کردند . انیمیشن شرک به صورت سه بعدی ساخته شده است ، محصول شرکت دریم ورکز ، رقیب سرسخت ، استودیوی والت دیسنی و خصوصاً پیکسار است .
آنها همزمان شروع به ساخت 2 انیمیشن به نیت شرکت در مراسم اسکار کردند . پیکسار کمپانی هیولاها را ساخت و دریم ورکز شرک را . ساختار کلی چینش و انتخاب کاراکترها یکی بود ؛ یعنی یک کاراکتر خشک و قوی و محکم در کنار یک کاراکتر اکتیو و ریزه و ضعیف و پر حرف !
زیبایی کار در انتخاب کاراکترهای مکمل بود ؛ یعنی شخصیت های جانبی داستان .
طراحان در هر دو انیمیشن ، کاراکترهای آشنای دوران کودکی بچه ها را انتخاب کرده بودند . در شرک ، آن ها اسم و رسم داشتند ولی در کمپانی هیولاها این موجودات همان هیولاهای ذهنی کودکان بودند که موجب هراس و دلهرة آن ها می شدند .
فضای کمپانی هیولاها و طراحی کاراکترها بسیار خلاقانه تر از شرک بود ولی شرک 1 به خاطر داستان ساده و ارتباط صمیمی با مخاطب کودک و بزرگسال ، توانست کمپانی هیولاها را شکست دهد و به قول معروف راهی دور دوم شود یعنی قابلیت ساخت ادامه را نیز پیدا کند .
البته این طور که گفته می شود داستان شرکت برای یک بار سه قسمتی نوشته شده است که همین دور اندیشی نیز در موفقیت اثر ، بی تأثیر نبوده است .
البته در نسخة زبان اصلی فیلم نباید نقش ادی مورفی را به عنوان گویندة نقش الاغ نادیده بگیریم . نسخة فارسی این اثر نیز با توجه به تیپ و گویش خاصّ گویندة این نقش که مشابه گویش نقش جری لویس است و قبلاً توسط حمید قنبری اجرا می شد ، اثر قابل قبولی از آب درآمده است .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 74صفحه 29