علی باباجانی
سرمقاله
به استقبال کریمه ی اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها
گل نورانی
آسمان آبی ، پر از رنگ بهار
چشم دریا غرق شوق و شور بود
در مدینه ، شهر زیبای رسول
خانه ای در انتظار نور بود
*
در اتاقی که پر از پرواز بود
بود بابا غرق در عطر دعا
در میان آن همه چشم انتظار
چشم در راه و پریشان تر رضا
*
در دلش بوی دعا پیچیده بود
با خودش می گفت : « هان پس ای خدا
کی نگاهم را چراغان می کنی ؟
کی می آید از سفر ، مهتاب ما ؟ »
*
ناگهان آن خانه غرق نور شد
آمد و آن خانه را از غم زدود
یک سبد بوی دل انگیز بهشت
با خودش از آسمان آورده بود
*
بر زبان مادرش « نجمه » شکفت :
« ماه زیبای شبم ، خوش آمدی »
بوسه ای بر گونه ی او زد رضا :
« خواهرم چون زینبم ، خوش آمدی »
*
ماه نام فاطمه را حفظ کرد
شد نگاه آبی اش غرق بهشت
آسمان هم با خطوط کهکشان
نا او را روی چشم شب نوشت
*
بر لب گل ، نام « معصومه » شکفت
خانه ی مولای هفتم سبز شد
در میان باغ زیبای امام
نو گل نورانی قم سبز شد
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 96صفحه 3