البته مامان ایشان هم اکنون نیز جای خالی شوهر محرومشان را پر کرده و دو برابر که چه عرض کنم ، صدها برابر بیشتر فرهنگ ترافیک را رعایت می کنند که ایشان و فرزندشان باید برای همه شما سرمشق و الگو باشند و . .
ـ دوباره قندکی زاده : آقا اجازه !
ـ آقای مدیر : چیه فرزندم ؟ مادرتان هم فوت کرده اند ؟
ـ قندکی زاده : آقا اجازه ! خدا نکند ، زبانتان را گاز بگیرید . می خواستیم بگوییم مادر ما ماشین ندارند که . . . !
ـ آقای مدیر : بگیر بنشین ببینیم بچّه . جنبۀ تعریف هم ندارید . اصلاً مادر و پدر پاشنه طلا ، زرنگ آن یکی کلاس منظورم بود . همۀ شما از فردا والدین دانش آموز احمد پاشنه طلای مرغ عشق آبادی زرنگ کلاس الف را الگو و سرمشق خود و والدینشان قرار می دهید . یادتان نرود . بنده یک سری نکات دیگر را اضافه کنم و در همین جا از همه تان خداحافظی کنم و بروم به کار و بدبختی ام برسم . در ضمن کسی امروز دور و بر اتاق من نپلکد و مزاحم نشود که می خواهم سریع کارهایم را راست و ریست کنم و بروم خانه که امشب عروسی دعوت داریم . . .
ـ یکی از بچه های کلاس : ا . . آقا مبارکه ! حالا عروسی کی هست ؟
ـ آقای مدیر : فضولی موقوف : باز تو پارازیت پراندی ؟ آهان ، این نمونه آشکار و واضح و علنی و بسیار مبرهن بی تربیتی و سمبل بی فرهنگ ترافیکی که متأسفانه متأسفانه و صد متأسفانه در جامعه ما کم هم نیستند . لذا بنده با احساس این نیاز در جامعۀ امروزمان لازم و واجب و مسلم دانستم که حالا که وزارت آموزش و پرورش و پلیس های مهربان زحمت کشیده اند و پول خرج کرده اند و نقاش و گرافیست و صفحه آرا و نویسنده و غیره را دعوت به کار کرده اند و خودشان هم در این راه از جان مایه گذاشته اند ما هم ، یعنی بنده و بیشتر شماها دانش آموزان عزیز و والدینتان ، دست تک تک این عزیزان را ماچ کرده و برای به بار نشستن هرچه بیشتر این تلاشها از یکی از همکاران که متصدّی آزمایشگاه مدرسه هم هستند دعوت به عمل آوردیم که معلّم ترافیک شما بشوند و قبول زحمت بفرمایند که هفته ای یکی دو ساعت به شما درس ترافیک بدهند . به خصوص به شما بچّه های گلی که در شهرهای بزرگی نظیر تهران درس می خوانید و از نزدیک مشکل ترافیک را لمس کرده اید و چشیده اید .
قابل ذکر است که حقّ التّدریس این معلّم گرامی از محلّ کمک های والدین شما بچّه ها تأمین خواهد شد . همگی یکی یک تکّه کاغذ در بیاورند و یادداشت بفرمایند . شماره حسابی که می بایست والدین عزیز شما برای کلاس فوق العاده ترافیک به مدرسه پرداخت کنند و از این قرار است : سیصد و پنجاه و هفت هزار و چهار صد و نود و دوی بانک دلخواه شعبه حول و حوش مدرسه .
هیچ نگران نباشید . بنده و به طور کلّی مدرسه ما در کلیه بانک های اطراف حساب دارد و شما به راحتی می توانید در هر کدام از این بانک ها که دوست داشتید پول را واریز کنید و قبض رسید آن را فردا صبح علی الطّلوع می سپارم که آقای ناظم سر صف از تک تک تان جمع آوری کنند . دیگر بیشتر از این مزاحم وقت کلاس نمی شوم . این شما و این آقای حمل و نقلیان نژاد ، معلم ترافیکتان !
ـ آقای حمل و نقلیان نژاد :
به نام خدا و با سلام ، می رویم سراغ درس . عنوان درس هستش راهنمای ترافیک خوب برای بچّه های خوب . توصیه اوّل : بچّه ها بوق نزنید ، النگوهایتان می شکند ! ببخشید .
توصیه اوّل) بچّه ها بوق نزنید :
بچّۀ عزیز و گل و سنبل ، اگر ماشینت در ترافیک گیر افتاد چه کار می کنی عزیز جان ؟ آ . . . قربونش ! مثل بچّۀ آدم می نشینی و بوق نمی زنی و آلودگی صوتی درست نمی کنی . چرا ؟ چون اگر این کار را بکنی باید حتماً خودت را به پزشک معرفی کنی و از عدم وجود درد در ناحیه دلت مطمئن بشوی .
توصیه دوم) خودروی فرسوده ات را در اولین فرصت ممکن می آیی و عوض می کنی :
گوگوری مگوری ، آن ماشین قراضه را واسه چی به جیگرت می چسبانی بابا ؟ حالا که همه دارند التماس می کنند و می گویند بیا ماشین قراضه ات را عوض کن ، می روی همین کار را می کنی و یک دانه نویش را می گیری . حتماً باید مثل مدرسه های قدیم فلکتان کنیم و تا حرف حالی تان بشود غاز قلنگها ؟ ! حتماً باید آقای ناظم بیاید و با کمربند سیاهتان بکند ؟ حتماً باید دستتان را بگذاریم توی دست مش جعفر ، بابای مدرسه ، که ببردتان در خانۀ تان و والدینتان را بیاورد اینجا ؟
حتماً باید پرونده تان را زیر بغلتان بگذاریم تا حرف گوش کنید ؟ بچّه جان ! یا با زبان خوش می آیید خودروی فرسوده تان را عوض می کنید یا بیست نمره از انضباطتان کم می کنیم ها . . . !
توصیه سوم ) پلاک های زوج ، روز های زوج و پلاک های فرد ، روز های فرد بیرون می آیند :
باشد ؟ ! گل باقالیها ! عدد زوج چه عددی است ؟ . . . آفرین
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 96صفحه 13