مجله نوجوان 96 صفحه 12

طنز مریم شکرانی معلم ترافیک ما ! (در حاشیه توزیع راهنمای ترافیک در مدارس تهران) ـ آقای مدیر : بچّه های عزیز و دانش آموزان گرامی ! به بنده بخشنامه شده است که شما الّا و بلّا باید آموزش ترافیک ببینید . گرچه بنده به خوبی آگاه و مستحضرم که شما آینده سازان گرامی و خوب وضعیت این درستان هم مثل سایر دروس چنگی به دل نخواهد زد و مدرسه در تابستان آینده مجدداً پذیرای تک تک شما نور چشمیان خواهد بود . بنده الان اطلاع ندارم که این مادۀ درسی ترافیک آیا تجدیدی خواهد داشت یا نه که شدیداً امیدوارم و از ته قلب دعا می کنم که باز مثل سایر دروس این مورد هم تجدیدی داشته باشد تا همۀ شما تجدید شده و دل من تا منفی هفتصد درجه سلیسیوس خنک بشود . ای کاش انیشتن هم زنده بود و یک عالمه چیز های سخت سخت دیگر کشف می کرد و بلافاصله هم آن کشفیّات را به کتب درسی شما اضافه می کردند تا دل بنده یکی ـ دو درجۀ سلسیوس بیشتر خنک شود ولی افسوس و صد افسوس که این دانشمند فرزانه از میان ما رختهایشان را بستند و در چمدانشان گذاشتند و متأسفانه به دیار باقی شتافتند . به هر حال شما بایستی حتماً و حتماً و صد در صد آموزش ترافیک ببینید که امروزه ترافیک یک معضل جگر خون کن بشری است که اعصاب همۀ ما را خرد و داغان کرده است . این ترافیک درست کنها چه کسانی هستند جز پدران و مادران شما که عذر می خواهم ببخشید ، بلا نیست ، دور از جان مثل خود شما آموزش ندیده اند و فرهنگ ترافیک هم نمی دانند که کیلویی چند ؟ البته روی سخن بنده با همۀ شما نیست ها ! هستند پدران و مادران نمونه ، با فرهنگ ترافیکی که بچّه شان الان مثل شاخ شمشاد میان شما نشسته است و قدر مسلم آنکه این پدر و مادر کسی نیست جز پدر و مادر زرنگ های مدرسه نظیر بابا و مامان قندکی زاده زرنگ کلاس شما . . . ـ قندکی زاده : آقا اجازه ! بابای ما صد سال پیش فوت کردند و مثل اقای انیشتن به دیار باقی شتافتند . ـ آقای مدیر : بقای عمر شما باشد فرزندم ، به هر تقدیر اگر بابای قندکی زاده زنده بود ، بنده شکی ندارم که ایشان با این دسته گلی که تحویل مدرسه ما داده اند حتماً خیلی در مورد ترافیک با فرهنگ بودند و صد