مجله نوجوان 99 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 99 صفحه 6

تجربه محسن رخش خورشید قاتلان جنگلهای کنیا کارگرانی که در پروژه احداث راه آهن فعالیت می کنند معمولاً افرادی قوی و مقاوم هستند کار ساختن راه آهن هم خواه ناخواه آدم را قوی و مقاوم می کند ، چون چنان طاقت فرسا و دشوار است که کارگران را ضعیف کم طاقت را در همان ابتدای کار از میدان به در می کند . البته شرایط جوی منطقه هم بی تأثیر نیست . اینکه پروژه در چه شرایط آب و هوایی انجام می شود ، در دشتهای سرسبز و یا خوش آب و هوای اروپا یا جنگلهای در هم تنیده و باران خیز آفریقا ، مهم است . موافقید ؟ اینجا کنیا است . سال 1898 ، قرار است راه آهن طولانی و عظیمی از میان جنگلهای کنیا عبور کند . صدها کارگر برای کار روی این پروژه به منطقه اعزام شده اند . کار سخت و نفس گیری است و شرایط جوّی و بارانهای سیل آسا ، آن را دشوارتر هم کرده است . پروژه به سختی پیش می رود کارگران شبانه روز کار می کنند و از جان مایه می گذارند . اما مسئله جدیدی وضعیت را وخیم تر می کند . جان کارگران در معرض خطر قرار گرفته است هر شب یکی از آنها به شکل هولناکی کشته می شود علت مرگ ، فشار کار یا بیماری نیست ، آنها به دست دو شیر نر غول پیکر کشته می شوند . در جستجوی قاتلان شرایط غیرقابل تحمل شده بود . پروژه عملاً داشت نیمه کاره باقی می ماند . کارگران از ترس حمله ی شیرهای تمام شب را بیدار می ماندند و با هراس به تاریکی جنگل خیره می شدند . فقط در این فکر بودند که چه زمانی نوبت آنها می رسد . به دستور جان پترسون رئیس پروژه ، اطراف کمپ را با تیرکهای بلندی حصارکشی کردند . اما این تدبیر هم مؤثر نبود . شیرها از روی حصار می پریدند و طعمه شان را از همان راهی که آمده بودند ، بیرون می بردند . « جان پترسون » یک گروه شکار تشکیل داد و به دنبال شیرها وارد جنگل شد . آنها وجب به وجب جنگل را جستجو . کردند ، اما اثری از شیرها نبود که نبود . به نظر می رسید داستان شبح بودن شیرها دارد قوت می گیرد و جدی می شود و قتل های شبانه هم همچنان ادامه داشت و کار احداث راه آهن هم به کلی متوقف شده بود . دست از جان شسته پترسون و دوستانش مبهوت مانده بودند . از طرفی کارد به استخوانشان رسیده بود و حاضر نبودند در مقابل دو شیر وحشی خود را ببازند . از طرف دیگر تلاشهایشان برای به دام انداختن آنها کاملاً بی نتیجه بود و به نظر می رسید به نفعشان است پروژه را به حال خود بگذارند و هرچه سریع تر جنگل را ترک کنند . در نهایت ، پترسون تصمیم گرفت که دل به دریا بزند و نقشه ای را که مدتها بود در سر داشت ، اجرا کند . می خواست آن شب را به بیرون از اردوگاه بگذراند و از بالای یک درخت شیرهای درنده را غافلگیر کند . او و همکارانش بر شاخه های یکی از درختان نزدیک کمپ ، با الوار یک جایگاه ساختندا . لاشه ی الاغی را هم نزدیک درخت گذاشتند تا توجه شیرها را جلب کند و آنها را به پای درخت بکشاند . پترسون در تاریکی شب اسلحه به دست از درخت بالا رفت و در جایگاهش قرار گرفت . اسم این کار را فقط می شود دست از جان شستن گذاشت . دوستانش مطمئن بودند که قربانی آن شب شیرها او خواهد بود . با این حال پترسون سعی کرد بر ترسش غلبه کند و با چشمانی کاملاً باز مراقب اطرافش باشد . شب از نیمه گذشته بود و اثری از شیرها نبود . آیا ممکن بود آن شب پیدایشان نشود ؟ آیا ممکن بود از آن منطقه رفته باشند و دیگر نعره های مرگبارشان به گوش نرسد ؟ ناگهان صدای خفیفی پترسون را از این فکرها بیرون آورد . بوته ها تکان مختصری خورد و در تاریکی شب ، شیر غول پیکری از لا به لای درختها بیرون آمد . نگاهی به لاشه الاغ انداخت و رویش را برگرداند . مشخص بود که هیچ توجهی به آن ندارد اما توجهش به چیز دیگری جلب شده است احساس می کرد طعمه ی بهتری در دسترسش قرار دارد . آن طعمه هم قطعاً پترسون بود که در چند متری اش ، بالای درختی دراز کشیده بود و با دستهایی لرزان تفنگش را چنگ زده بود و او را نگاه می کرد . شیر خیلی زود موقعیت پترسون را کشف کرد ، نگاهی به بالای درخت انداخت ، نعره ی هولناکی کشید و به طرف بالای درخت هجوم برد . . پترسون چشمانش را بست و اسلحه اش را به سمت پایین درخت نشانه گرفت و چندین بار شلیک کرد . کارگران اردوگاه به یکباره همگی از چادرهایشان بیرون آمدند و فانوسها را روشن کردند . شیر نعره ی مهیب دیگری کشید و لا به لای درختان ناپدید شد . کارگران خودشان را به پای درخت رساندند و پترسون را که از ترس رعشه گرفته بود ، پایین آوردند . شیر این بار هم فرار کرده بود ولی لکه های خونی که روی زمین ریخته بود نشان می داد که به شدت زخمی شده است . شاید خونریزی زیاد او را از پا در می آورد .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 99صفحه 6