مجله نوجوان 99 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 99 صفحه 13

یادداشت قبلی اعلام بفرمایم که از روزهای آینده نمرات ضایع تمام دانش آموزان تیز هوش مدرسه را توی وبلاگم دانه به دانه یادداشت می کنم تا آبروی نداشته تان را در دنیای مجازی و جلوی همه ی کشورها و همه ی مردم ایران دربست بریزم . حالا هر کسی که یک نخود آبرویی برایش مانده می نشیند و درس می خواند و جلوی این اتفاقات ناگوار این چنینی و نظیر اتفاقات و بلاهایی که قرار است سر با کلاس زاده نازل بشود را می گیرد . شیر فهم شد ؟! . . . راستی سپردم به مسئول امور دفتری و بایگانی مدرسه که عکس ضایع و شدیداً سه در چهار تنبلهای مدرسه را در بیاورد تا اسکن بگیریم برای وبلاگ بنده . دیگر خود دانید . . . . گپ خصوصی دارم یالا همه تان از وبلاگ من بروید بیرون ببینم : صغری خانوم همسایه ی محترم طبقه دوم پول شارژ این ماهتان را می دهید یا نه ؟ خجالت آور است . به جان بچه تان . . . آن ماه که کفشهای شوهرتان را گرو برداشتم تا دست از این کِنِس بازی برداشتید و یک ریال دو ریال و اقساطی جیگر ما را خون کردید و پول شارژ از دل و قلوه تاان کنده شد . این ماه هم به عنوان مدیر ساختمان و مدیر مدرسه خدمتتان اولتیماتوم می دهم که یا این دو ریال پول شارژ را محترمانه و سر وقت تعیین شده می آیید پرداخت می کنید یا مجبورم می کنید که این بار بچه تان را توی مدرسه به گروگان بگیرم . اینچنین والدین بی انضباطی در دنیا هستند که آن دانش آموزان ضایع را به اجتماع و مدرسه تحویل می دهند دیگر . . . خلاصه خانوم بخواهید زیاد روی اعصاب بنده تَلَق تَلَق راه بروید (با آن کفشهای پاشنه بلند مسخره تان) می آیم و می زنم شوهرتان را شل و پل می کنم . نوشته شده توسط خوشگل آقای مدیر یادداشت چهارم خانوم واسه ناهار دیزی درست کن صحبت خانوادگی است دانش آموز بیاید آمار بازدیدکنندگان را بالا ببرد ، یکی یک نمره از نمره انضباط کلیه ی تنبلهای مدرسه کم می کنم . خانوم واسه ناهار یک دیزی با حال و مَلَشت ! درست می کنی که انگشتهایم را هم باهاش بخورم ها! مثل آن دفعه دنبه منبه ی گوشتها را نگیری که غذا از خشکی توی گلویمان گیر کند! خانوم کلسترول ملسترول در نیار . به جان مَمَل عصبی ام می کنی اگر واسه ی غذای مورد علاقه ام بحث پزشکی پیش بکشی . حیف که شاگردم نیستی وگرنه به جان خودم به خاطر کار آن هفته ات (آن دیزی مسخره و بد قلق) پانزده نمره (به نیّت روز تولّدت) از نمره انضباطت کم می کردم . راستی خانوم آن بوی لاشه ای که می فرمودی ، از جوراب بنده نبود . آن هفته کاپشن یک دانش آموز را به دلیل شکستن شیشه مدرسه گروگان گرفتم ، خودت که بهتر می دانی . این قشر از دانش آموزان نه تنها در درس بلکه در حمام رفتن هم به شدت تنبل هستند ذلیل مرده ها این است که لباسهایشان را همیشه آکنده از انواع و اقسام و مدلهای گوناگون باکتری و میکروبهای آخرین سیستم است . شما غصه نخور ، اون کاپشن را بگذار توی مشمای سیاه و درش را گره بزن و در انباری ساختمان بگذار تا ببینم این بچه خیر ندیده پول شیشه را می آورد یا کاپشن را بفروشیم به این دوره گرد موره گردها . نوشته شده توسط خوشگل آقای مدیر یادداشت پنجم سلام آقای ناظم . حالتان چطور است ؟ گچ پای پدر بزرگتان را باز کردین ؟ . . . به سلامتی . . . ا مرد حسابی ؟ من دارم واسه ات وبلاگ می نویسم شما فِرتی در دفتر را باز می کنی و می آیی تو ؟! . . . به جان خودم عمراً اگر یک کدامتان فرهنگ وبلاگ نویسی داشته باشید! برای همه تان شدیداً متأسفم غاز قولنگان (ترجمه : جمع واژه ی غاز غولنگ) حیف من که با این فرهنگ بالای وبلاگ نویسی و امورات کامپیوتری دارم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 99صفحه 13