آمد
مثل بهار
وقتی زمستان سرد را آرام آرام دست به سر میکند و توی باغ و باغچه
فرشهای رنگارنگ پهن میکند.
مثل بهار وقتی میآید و مردهها را با عطر و بوی دامنش زنده میکند و به
زمینهای خشک جان تازه میبخشد.
مثل بهار وقتی که میآید و در پایش گل میروید و بر صورتش شکوفه میریزد.
مثل بهار وقتی میآید و جهان را دوباره زنده میکند.
امّا نه! آمدن او انگار طور دیگری بود....
آمد
مثل او
مثل او که سرانجام میآید و شب تاریک منتظرانش
صبح میشود. مثل او که سرانجام میآید و جهان
را از رحمت بیکران محمّد مصطفی و عدالت
علی مرتضی که درود خداوند بر آنها باد سرشار
میکند. مثل او که سرانجام میآید و انتقام خون
حسین علیهالسلام را باز میستاند.
مثل او که میآید تا برای همیشه
تکلیف حق و باطل روشن شود.
آری! آمدن او اینگونه بود.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 156صفحه 11