مجله نوجوان 156 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 156 صفحه 30

با دشمن پروایم نیست.» عباس من جنگید و جنگید. سایه­ای سیاه از پشت نخلها، دست راستش را فرو شکست. هنوز جام بود و مستی ساقی که به تشنه کامانش برساند. رجز می­خواند و می­گفت: «به خدا سوگند اگر دست راست مرا ببرید، من هماره از دینم و از امام راستین و یقین­آفرینم که فرزند پیامبر پاک امین است حمایت خواهم کرد.» دست چپ عباس عزیزم را بریدند. مشک به چالاکی و شتاب آشنای دندانهایش شد. دیگر عباس من با خویش گفت و گو می­کرد و می­گفت: «ای نفس، هراسناک کفر پیشگان سیاه کار مباش. به رحمت پروردگار قدرتمند تکیه کن و با پیامبر برگزیده و عزیز مسرور و شادمان باش. دشمن، ستمگرانه و بی­رحمانه دست چپ مرا قطع کرد. خدایا در شعله­های خشم و شراره­های دوزخ خویش خاکسترشان کن.» تیر بود که می­بارید و عباس من امیدوار. چه باک دستی نباشد. او بی­دستی را در مستی نام حسین و آب رسانی به حرم فراموش کرده بود. آه و دریغا که تیر به مشک نشست. تیری دیگری در چشمانش و دیگر تیر در سینه­اش. کوه از اسب فرو افتاد و علقمه را دو صدا پر کرد: -برادر، برادرت را دریاب - عزیزم، فرزندم عباس، صدای محزون زنی شکسته قامت و دست بر پهلو گرفته. صدای سوم در علقمه پیچید؛ صدای عمودی که بر فرق عباس آمد و پشت آسمان را شکست. و چهارمین صدا، صدای حسین بود که: الان انکسر ظهری و قلت حیلتی. بقیع در خود شکست. خاک بر فرقها می­نشست. شیون بر می­خاست. زینت، شانه­های ام­البنین را می­نواخت. ام­الکثوم دستش را گرفت. عاتکه، صفیه، سکینه، ام­هانی، رمله و اسماء یاری­اش کردند تا برخیزد. صدای گریه­ای غریب از انبوه گریه­ها فضای بقیع را در خود می­گرفت. صدای شیونها آرام شد. همه مبهوت و در جست و جوی مرثیه خوان بودند. زینب برخاست؛ با صدایی گم شده در گریه فریاد زد: «صدای مادرم زهراست؛ گرۀ آشنای اوست.» و دیگر بار بقیع آتش گرفت. ام­البنین بر خاک افتاد. صدایی در گوشش پیچید. السلام علی ولدی العباس. این صدا برای هیچ کس به اندازۀ زینب آشنا نبود. *** . سیزدهم جمادی­الثانی است. سه سال از حماسۀ غم رنگ عاشورا گذشته است. سه سال است که ام­البنین هر روز میهمان بقیع است. امروز نیز به بقیعش آورده­اند تا ندبه­خوان و مرثیه­گوی حسین باشد. از شکوه قامت

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 156صفحه 30