مجله نوجوان 156 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 156 صفحه 28

دکتر محمد رضا سنگری قسمت پایانی آتش و کاروان بقیع غوغاست. همه آمده­اند. چند روز است که کاروان سوگوار از صبح تا شام در بقیع­اند. زینت سلام­الله­علیه مرثیه می­خواند. ام­البنین مویه می­کند. رباب سوگنامه می­خواند و ام­البنین، آتشین و گدازان سخن می­گوید. سروده­های سوزناک ام­البنین شهر را به شیون نشانده است؛ همه می­آیند کنار بقیع و خاک را به گرمای اشک خویش مهمان می­کنند. حلقۀ سوگ و سوز به پاست. ام­البنین می­خواند؛ دل­ها دم می­گیرند، اشکها بر گونه­ها سینه می­میزنند و پریشانی در پریشانی بقیع را پر می­کند. شگفتا که مروان بن حکم نیز می­آید؛ دشمن دیرینه و کینه­توز حسین علیه­السلام، او نیز نمی­تواند در صدای محزون و سروده­های ام­البنین گم نشود و اشک نریزد. ام­البنین همسر علی است. مادر عباس است، بلاغت و فصاحت علی علیه­السلام در صدایش و شجاعت همسر و فرزندش در فریادش تموج دارد. می­ایستد و سخن می­گوید: آفتاب آسمان زندگی­ام عباس! ماهتاب کربلای حسین، عزیزم! زیبای دلربای مادر، از چه بگویم! از بازوان ستبرت، از قامت رشیدت، از پیشانی روشن و بلندت که خورشید را در موج موج خود نشانده بود. از دست کریم بریده­ات،

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 156صفحه 28