دکتر حمیده ناصح
هشت موضوع شگفتانگیز
از زندگی آلبرت انیشتن،
با سر بزرگ متولد شد
وقتی انیشتن به دنیا آمد خیلی چاق بود و سرش خیلی
بزرگ بود تا آنجایی که مادر وی تصور میکرد، فرزندش
ناقص است، اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازههای
طبیعی بازگشت.
حافظهاش به خوبی آنچه تصور میشود نبود
مطمئناً انیشتن میتوانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را
حفظ کند، اما برای به یادآوری چیزهای معمولی واقعا حافظه
ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد
آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانهاش برای این
فراموشکاری، مختص دانستن تولد برای بچه های کوچک بود.
از داستانهای علمی- تخیلی متنفر بود
انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا احساس
میکرد آنها باعث تغییر درک عامه مردم از علم
میشوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز
هایی که حقیقتا نمیتوانند اتفاق بیفتند میدهد.
به بیان او «من هرگز در مورد آینده فکر نمیکنم، زیرا
که آن به زودی میآید.» به این دلیل او احساس میکرد
کسانی که به طور مثال بشقاب پرندهها را میبینند باید
تجربههایشان را برای خود نگه دارند
در آزمون ورودی دانشگاه رد شد
در سال 1895 در سن 17 سالگی، انیشتن که قطعاً یکی
از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده، در
آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سویس رد شد.
در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت.
ولی در بخشهای باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.
وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد گفت: آنها
بینهایت کسل کننده بودند و تمایلی برای پاسخ دادن
به این سوالات را خود احساس نمیکرد.
علاقهای به پوشیدن جوراب نداشت
انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد
سوراخ در جوراب میشود. سپس تصمیم گرفت که دیگر
جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند
دیگران لباس نمیپوشید او عقیده داشت یا مردم او
را میشناسند یا نمیشناسند. پس این مورد قبول واقع
شدن {آن هم از روی پوشش} چه اهمیتی میتواند
داشته باشد؟
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 156صفحه 24