حامد قاموس مقدم
^
به من که شیعه زاده شدهام
تاریخ را مرور میکنم. لحظاتی در
آن است که همچون قصّه شنیدهام
و از آن گذشتهام؛ لحظاتی سخت و سرنوشت ساز که از درک آن عاجزم. شاید فقط به عنوان داستان و افسانه
آنها شنیدهام و پذیرفتهام ولی واقعیت
آنها آنقدر عظیم است که از درک آن عاجزم. لحظاتی مانند وقتی ابراهیم
خنجر بر حنجر اسماعیل میگذارد یا
وقتی موسی و قومش به ساحل نیل میرسند و لشگر فرعونیان از پی آنها هستند، وقتی نوح بر بلندای تپهای
کشتی میسازد یا وقتی یوسف را به
تالار هفت در میبرند، وقتی مریم و
طفلش در آستانۀ شهر ظاهر میشوند.
هزاران حکایت در تاریخ است که
انسانها را در دوراهی انتخاب قرار داده
است و پس از آن است که رستگار و
شقی راهشان را از هم جدا کردهاند،
در این لحظات است که باید مطلقاً
و بدون هیچ تردیدی تسلیم امر حق
شد و چشم بسته و با ضمیری روشن و
امیدوار راه حق را برگزید.
شیعه به دنیا آمدهام. مهر علی بر دلم
بوده است و از دلم میجوشد. در ایّام
ضربت خوردن و شهادتش رخت سیاه
بر تن میکنم و در سالروز میلادش
قند شوق در دلم آب میشود و اینک
که غدیر است و هنگامۀ انتخاب، او را منتخب حضرت حقّ و فرستادهاش،
رسول مهربانیها میدانم.
با خود میاندیشم اگر در هنگامۀ
امتحان غدیر حاضر بودم چه میشد.
آیا آنقدر شجاعت در دلم بود که از
ولی منتخب حمایت کنم و در راهش
جان بدهم یا همۀ اینها، فقط ورد زبان
است و اگر من هم در آن هنگام جزو
انتخاب کنندگان بودم و مردمی که هم
عصر مولا زندگی میکردند، همرنگ
جماعت میشدم تا رسوا نشوم.
حالا که شیعه زاده شدهام حتماً فریاد
خواهم زد که من حتماً و بی هیچ درنگ
و اندیشهای در راه مولایم سر و جان
میباختم و راه حقّ و حقیقت را برمی
گزیدم و به حقّانیت او اقرار میکردم و
در حمایت از آن حقیقت محض، تمام
توانم را به کار میبستم.
پیامبر رحمت که معجزهاش کتاب
بود و فرهنگ، سنگ محک دیگری
نیز به جا گذاشته است که برای محک
زدن و ارزیابی افرادی همچون من که
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 199صفحه 24