مریم شکرانی
خاطرات دکتر عنصری!
خاطره اول: مگر بنده اینجوریام؟! (مراجعه شود به پاورقی)
بنده هرچی حساب و کتاب میکنم، به این نتیجه میرسم که برای پول درآوردن هیچ چیز از دیگران کم ندارم. مگر من از آن مردک انرژی درمان که در شبکههای ماهوارهای مردم را سرکار میگذاشت، کمتر هستم؟! بنده خودم با چشمهای خودم هرروز مشاهده میفرمودم که چقدر مشتری به ایشان زنگ میزد و التماس میکرد که نوبت بگیرد. اصلا همین آمیرزا چقلی خودمان یک الف پیرمرد با پول خرچنگ قورباغه نویسی با جوهر زعفران شش تا برج ساخت. بس که این مردم طلسم و جادو داشتند که باطل کنند! به جان ما نباشد به جان خودشان این پیرمرد مدرک کلاس اول ابتدایی نهضت را هم نداشت. چی توی کلهام است؟! این پرسشی است که بنده الان گلاب به رویتان به دلیل مشکل اجابت مزاج و اینها فرصت پاسخگویی به آن را ندارم و پاسخ دادن به آن خاطرهای جداگانه را میطلبد.
خاطره دوم: طالع بینی چینی و
آمریکایی و استوایی و قطب جنوبی و... اینها را که دیدهاید چقدر مد شده است؟! چه اشکالی دارد؟ چرا به خاطره آدم چپ چپ نگاه میکنید؟! مگر همین شما هر دقیقه از مجله و روزنامه دنبال فال نیستی؟! به هر حال یک نوع کار فرهنگی است دیگر که مجله و روزنامۀ مملکت هم توی خطش زده است. حالا هی شما با آن نگاههایت آدم را ضایع کن و نگذار دو کلمه خاطرهاش را بنویسد ها! میگویم کار فرهنگی است... بگذریم، گیر ندهید دیگر! هومیوپاتی بود، مومیوتاپی بود؟؟! نه، مثل اینکه موهیوتاپی بود! چه میدانم یک تخصص خارجکی بود که تازگیها بعضی از دکترها به هم زدهاند. فکر کن شما سی جلسه میروی ویزیتهای قشنگ قشنگ تقدیم میکنی که ریشه میخچه پای جنابعالی را در روح و روانتان پیدا کنند و از آن طریق درمانتان کنند. خلاصه به حق چیزهای نشنیده! میبینید مردم چطور از سنگ هم پول در میآورند؟! اینها همه مقدمهای است برای عبرت من و شما و صد البته خاطرات بعدی که بنده ایدهام را لو دادم.
خاطره سوم: سلام!... شما از عدد چهار چه میدانید؟! همان بهتر که ندانید چرا که ایدۀ آدم دزدیده میشود! ما هم که خدا را شکر در مملکتمان قانون کپی رایت و اینها نداریم. فقط خلاصه بگویم که انسانها به چهار تا عنصر آب، باد، هوا و خاک تقسیم میشوند که این چهار تا عنصر روی سلامتیشان و اینها تاثیر میگذارد. و اینکه آخییییی! یادتان است ما هم در کودکی مثل تمام کودکان مملکتمان آرزو داشتیم دکتر شویم؟! بالاخره همانطور که نبوغ هست، جبر زمانه هم هست ولی خب اشکالی ندارد، ماهی را هروقت از آب بگیرید تازه است.
خاطره چهارم: مژده! مژده! امروز کارت ویزیتم آماده شد و یک آگهی گنده رنگی هم در کلیۀ نشریات خانوادگی و غیرخانوادگی چاپ کردم و حالا که خیالم راحت شده و بنده به طور رسمی به عنوان اولین مجری این طرح معرفی شدم بهتان میگویم چه در کلهام میگذشت؟! با اجازۀتان معرفی میکنم: بنده از این به بعد دکتر عنصری هستم، متخصص عناصر چهارگانه! کافی است شما ویژگیهای
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 210صفحه 8