و ایام دید و بازدید از خانهتکانی و زحماتی که پسرها در این دوران کشیدهاند، افسانهسرایی میکند. یعنی اگر مادرمان طبع شاعری فردوسی را داشت، حتماً سالی یک شاهنامه در وصف نظافت سالیانه و خانهتکانی و زحماتی که پسرشان در گذر از هفت خوان پر محنت استقبال از نوروز باستانی کشیده است، میسرودند.
معلوم نیست چرا کارهای دخترها تنها درکل طول سال به چشم نمیآید، در تمام مدت خانهتکانی هم به چشم کسی نمیآید.
اصلاً کاری با آن خدماترسانی به آقا پسرها هنگام دیوارشوییشان نداریم؛ حتی با کارهای بیست و چهار ساعتهای هم که در طول سال در آشپزخانه انجام میدهیم نیز کاری نداریم؛ خانه تکانی و نظافت آشپزخانه که بسیار پیچیدهتر و پر کارتر از سایر نقاط منزل است نیز نمیتواند توجه کسی را جلب کند. برای نظافت آشپزخانه باید محتویات تمام کابینتها را خالی کنیم. دانه به دانۀ ظروف را بشوییم و خشک کنیم. درون کابینت و مشمعهای داخل آنها را بشوییم و تمییز کنیم، آن هم مشمعهایی که چربی روی آنها نشسته است و حال آدم را بد میکند.
ظرف کلیۀ حبوبات را خالی کنیم و بشوییم و دوباره همه را سر جایش برگردانیم. اجاق گاز را لخت کنیم و بشوییم و بعد دوباره همه چیز را عین دسته
گل، سرجایش بچینیم.
پردهها را بشوییم و پهن کنیم، مبلها را با شامپو فرش بشوییم، خود فرشها را نیز شامپو بزنیم، حمّام را بشوییم و...
حالا که فکرش را میکنم، میبینم زندگی ما مانند ساراکورو و کوزت، دردناک و پرزحمت است. تازه در این میان باید درس هم بخوانیم و شاگرد اول هم باشیم!
هیچکدام از اینها به چشم هیچکس نمیآید. وقتی هم که مادرهایمان دور هم جمع میشوند، شروع میکنند به سرزنش کردن دخترها و تعریف کردن
از پسرها و زرنگی و دادرس بودن آنها! اگر از آنها هم تعریف نکنند، از جوانی و زرنگیهای خودشان در آن دوران تعریف میکنند و بیکفایت بودن نسل جدید دخترها!
آنها معتقدند که ما دخترها هیچ کار شخصی و هیچ زمانی برای خودمان نباید داشته باشیم. هر چهقدر هم که در خانه جان بکنیم و کار کنیم، به چشم کسی نمیآید و همیشه محکوم هستیم که به دنبال قر و فر خودمان هستیم و در آینده حتماً به خاطر تنبلیمان بدبخت و سرشکسته خواهیم شد!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 210صفحه 15