شخصیتی و امراضتان را مرقوم و پست بفرمایید تا شما را درمان بفرمایم و البته شما باید مبلغ ویزیت بنده و هزینههای جانبی را به شماره حساب بنده واریز کنید و شماره فیش آن را نیز ارسال بنمایید تا ما امراض شما را از روی عنصر وجودیتان (آب و باد و اینها) تشخیص بدهیم و درمان کنیم. هزینههای جانبی شامل پول سنگ تولد و پول محاسبات نجومی و ستاره شناسی به علاوه هزینۀ داروها میشود. از کلیۀ کسانی که خاطرات بنده را میخوانند، خواهشمندیم جهت اطلاع از شماره حساب اینجانب به بخش آگهی روزنامهها و مطبوعات کشور مراجعه کنند و آگهی دکتر عنصری را مطالعه بفرمایند. با تشکر!
خاطره پنجم: درآمد که خوب است گوش شیطان کر. فقط بخش تبلیغاتمان
یک مشکل کوچک پیدا کرده است. عکس یک بابایی را از اینترنت کش رفتم و با فتوشاپ برایش حالت قبل از عمل و بعد از عمل درست کردم که یک از خدا بیخبری آگهی را دیده بود و به آن طرف خبرچینی کرده بود و خلاصه کار به شکایت و اینها کشید. خبرچینی کار خیلی زشتی است. خدا ذلیلش کند آن آدم از خدا بیخبر را. میبینید؟! مردم چشم دیدن موفقیت آدم را ندارند. مثل قضیۀ آن هفته پیش شده است که یکی از دکترهای درپیت و بیتربیت یکی از شبکههای ماهوارهای نشست جلوی دوربین و آبروی من را برد. همهاش هم فقط به خاطر حسادتش بود خیر ندیده. حیف که من وقت نداشتم بروم آمریکا و با یک شبکۀ دیگر آبرویش را ببرم. مردک یادش رفته وقتی تازه آمده
بود آمریکا میرفت چشمهایش را به شیشههای رستوران میچسباند تا خارجیها را در حین غذا خوردن ببیند. بس که ندید بدید بود. حالا الکی آمده جلوی دوربین قیافه میگیرد و دکتر بازی در میآورد. هرهرهر! زود از خاطرۀ آدم غش میکنند از خنده! وقتی از شدت حسادت شما را هم ضایع کردند، میفهمید! بیتربیتها!
خاطره ششم: دیگر خاطره نداریم! یعنی از کوری چشم دشمنان و با وجود همۀ حسادتها بنده آن قدر مطبم شلوغ شده است که دو شیفته ویزیت میکنم و وقت خاطره نویسی ندارم. شما هم دیگر منتظر بقیۀ خاطرات دکتر عنصری نباشید!
پاورقی: نخیر، چلاق چیست؟ چرا حرف در میآورید؟! بروید جلوی آینه و یک شکلک کج و کوله در بیاورید... بله منظورم این شکلی بود.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 210صفحه 9