و آن شب چشم های آسمان هم غرق باران بود
عاطفه اسکندری در مورد امام خمینی/غزل
پرستو های بی پرواز از این شهر کوچیدند / و آنها هر سحر شاید تورا در خواب می دیدند
قناری های بی آواز و سر درگم تو را شاید / شبیه حنجره مثل صدای خویش فهمیدند
و آن شب چشم های آسمان هم غرق باران بود / شبی که ناگه از لبها گل لبخند را چیدند
و بال شاپرکها زیر پای غصّه له می شد / زمینی ها در اندوره - آسمانیها درخشیدند
عروج لحظه ها بودند و در تاریکی آنشب / که دلها را به آبی کبوترها کشانیدند
مسیر رفتنت بود و مداد رنگی و دفتر / و جاده با کبوترهاش دنبال تو کوچیدند .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 231صفحه 35