سرگرمی دوست
سه حکایت شیرین
چاپلوسی شیمیایی
لویی هیجدهم دوست داشت علم شیمی بیاموزد . معلمی آوردند تا به او شیمی یاد بدهد . هنگام آزمایش معلم چاپلوسی گفت : اکسیژن و هیدروژن کمال افتخار را دارند که در حضور اعلیحضرت همایونی با یکدیگر ترکیب شده و تولید آب بنمایند !
اسب لاغز
شخصی اسبی لاغر داشت . به او گفتند : چرا این را جو نمی دهی؟
گفت هر شب ده من جو می خورد . گفتند : پس چرا این چنین لاغر است؟
گفت : چون یک ماه جو به از من طلبکار است !
شعر بی معنا
شاعری غزلی بی معنا و بی قافیه سروده بود . آن را نزد جامی برد . پس از خواندن آن گفت : "همان طوری که دیدید ، دراین غزل از حرف الف استفاده نشده است" . جامی گفت : "بهتر بود از سایر حروف هم استفاده نمی کردید !"
سودوکو
دوست نوجوانان
سال پنجم / شماره 19 پیاپی 231 / 31 مرداد 1388
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 231صفحه 32