مجله نوجوان 58 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 58 صفحه 9

‡ مثل قصه ها، قولی قلعه ای دید بی همتا جک و لوبیا کلمه آشنایی برایش بود... به همین خاطر به دنبال جک وارد قلعه شد... جَک ˆ گفتم که جک و لوبیا برایش آشنا بود و این را وقتی فهمید که یاد بچگی اش افتاد که مادرش برایش قصه اش را خوانده بود.... مادرش قُولی جک و لوبیای سبز ‰قولی وقتی دید جک چنگ سحرآمیز را برداشته بی درنگ به دنبال مرغ تخم طلا گشت و در فاصله کوتاهی او را پیدا کرد.... مامان...توهم می تونی تخم طلا بزاری Šقولی این دفعه بی معطلی مرغ تخم طلا را روی سر بلند کرد و پا به فرار گذاشت... مرغ تخم طلا هم اشتهایش باز شده بود... یک هو همه چیز تغییر کرد... یعنی چه؟... این غول بیابونی کجا بود... این که اصلاً توی قصه نبود... اصلاً از این خبرها نبود... حالا چی می شد کرد... به نظر من تا هفته بعد باید صبر کنید... حداکثر تا هفته بعد این ها رو نخوره! کجایی مادر که این جا قصه را یادت رفت بگویی یعنی که چه!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 58صفحه 9