عدم مشروعیت سلطنت
این مواد قانون اساسی و متمم آن که مربوط به سلطنت و ولایتعهدی و امثال آن است، کجا از اسلام است؟ اینها همه ضد اسلامی است؛ ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است.(740)
* * *
آدمی که می گوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلاً این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کرده اند؛ از قم شروع شد، تهران، و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و ـ عرض می کنم که ـ آبادان؛ سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان.(741)
دی 1356
* * *
از اول این خاندان ساقط بود پیش ملت، سقوط از حالا نیست؛ از
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 459 پنجاه سال پیش از این اینها ساقط بودند پیش ملت. منتها حالا یک جنبشی در ملت ایران پیدا شده است و به حَسَب آنطوری که گفته شده است بیش از سی شهر در ایران تظاهر بر ضد این مرد کرده اند و «مرگ بر شاه» گفته اند.
این سی شهر و این همۀ ایران ـ به منطق شاه ـ از خارج کشور با تذکرۀ قاچاقی وارد ایران شده اند و یک عدۀ معدود آشوبگرند اینها! تمام مراجع اسلام، تمام علمای بلاد ـ از اول تا آخر ـ که بر ضد این شخص قیام کرده اند و آنطوری که امروز اطلاع داده اند پنجاه و شش نفر از علمای تهران از رفتن به مسجد ـ اعتراضاً به این کارها ـ خودداری کردند و اعلان کردند که نمی روند به مسجد برای خاطر اعتراض بر اینها، اینها همه با تذکرۀ قاچاقی از بیرون آمده اند و یک عده آشوبگرند! اخلالگرند! علمای تهران، علمای قم، علمای خراسان، علمای آذربایجان، علمای یزد، علمای کرمان، علمای همه جا، اینها مشتی آشوبگر هستند!(742)
23 / 2 / 57
* * *
سؤال: [شما خواهان رفتن شاه هستید، می توانید دلایل آن را شرح دهید؟ آیا آرزوی کشته شدن و از بین رفتن شاه را دارید؟]
جواب: ما بیش از پانزده سال است که دلایل محکومیت شاه و لزوم رفتن او را در اعلامیه های خود ذکر کرده ایم و الآن برای شما برخی دلایل را ذکر می کنم: بیش از پنجاه سال است که دولتهای خارجی، پدر شاه و شاه را در ایران بر ما تحمیل کرده اند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگلیسی ها، آنان آوردند و بر کشور ما حاکم کردند. در رادیو دهلی این مطلب را تصریح نمودند. شاه فعلی در یکی از کتابهایش
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 460 نوشت: «متفقین که زمان جنگ به ایران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب کرده و صلاح این دیدند که من سلطان باشم». ما پنجاه سال است که تحت فشار و با اختناق فوق العاده به سر می بریم. ما نه فرهنگ مستقل داریم و نه لشکر و ارتش مستقل داریم و نه اقتصاد صحیح و سالم داریم و نه جهات سیاسی ما صحیح و سالم است. اما فرهنگ ما، فرهنگی است که با دستور دیگران، شاه تحمیل کرده است. مدارس ما غالباً به شکل نیمه تعطیل است یا تعطیل و در وقتی هم که اشتغال داشته باشند، دستور این است که اینها را عقب نگه دارند و نگذارند که رجال دانشمند در مملکت ما پیدا بشود. تمام مطبوعات ما و کلیۀ وسایلی که باید به وسیلۀ آن تبلیغ شود در این پنجاه سال در اختیار شاه بوده است. تمام اشکال آزادی از ملت ما سلب شده است. ما در این پنجاه سال حتی یک مجلس ملی هم نداشتیم. در زمان رضاشاه با زور او، رژیم را تغییر دادند، یعنی سلطنت را منتقل کردند. مجلس مؤسسان که تأسیس کردند با سرنیزه تأسیس شد و ملت بکلی با آن مخالف بود، لکن سرنیزه نگذاشت که این مخالفت را اظهار کنند. بنابراین اصل مجلس مؤسسان که در زمان رضاشاه با سرنیزه درست شد غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن آن، آمدن رضاشاه و رسیدن به سلطنت غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن او، سلطنت محمدرضاشاه غیر قانونی است. محمد رضاشاه، در تمام جوانب ترقی ملت ما، کارهایی کرده است و نگذاشته که ملت ما رو به ترقی رود. نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقی باشد. ارتش ما را در تحت نظارت ارتشهای دیگران قرار داده است. مستشاران امریکایی هستند که ارتش ما را اداره می کنند. اقتصاد ما را بکلی از بین برده است. ایران که زراعتش از بین رفته و نفتش را هم دارند زیاد خرج می کنند و به دیگران هم زیاد می دهند که آن هم از بین برود. اگر محمدرضا شاه در
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 461 سلطنت باقی باشد، چند سال دیگر کشور ما رو به فقر و نیستی خواهد رفت. بنابراین تا ایشان نرفته است، مملکت ما نمی تواند روی آزادی و ترقی ببیند، و باید برود.(743)
5 / 8 / 57
* * *
سؤال: [اخیراً شما سلطنت را که در قانون اساسی 1906 آمده است مورد انکار قرار دادید؛ آیا در این مورد توضیحی دارید؟]
جواب: اکنون همۀ ملت ایران به پا خاسته و رژیم سلطنتی را نمی خواهند. رژیم سلطنتی که مستندش قانون اساسی است باید مطابق با آرای ملت باشد و ملت ـ قاطبتاً ـ بر خلاف آن رأی داده اند. بنابراین رژیم سلطنتی محکوم است و بکلی باید از بین برود.(744)
14 / 8 / 57
* * *
سؤال: [چه چیز را از شاه خُرده می گیرید، مشروعیتش، اختناقش و یا اعمال اقتصادی و اجتماعی اش؟]
جواب: اولاً در آغاز، سلطنت شاه و نیز پدرش برخلاف میل ملت بوده، و ثانیاً از ناحیۀ اجانب و برای حفظ منافع آنان بر ما تحمیل شده است. به همین جهت کلیۀ برنامه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی وی همگی برخلاف مصالح مردم انجام شده که نتایج زیانبار آن در همۀ زمینه ها اکنون مشهود است.(745)
18 / 8 / 57
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 462 همۀ حرف ملت ما این است که این آدم، یک آدمی است که خیانت [کرده]، بر فرض اینکه یک سلطنت قانونی، فرض کنید، فرض کنید که خیر، سلطنت قانونی و به قانونِ صحیح هم ـ که همه اش باطل است، لکن ما حالا فرض می کنیم ـ یک نفر آدمی که سلطنت قانونی داشته باشد به حَسَب قانون اساسی، اگر به ملتی خیانت کرد، اگر تخلف از قوانین اساسی کرد این عزل است، این دیگر سلطان نیست.
این آدم در تمام دورۀ سلطنتش مردم را از آزادی [محروم و]آزادی را از مردم سلب کرده؛ این را خودش هم قبول دارد! اینکه می گوید «من آزادی می دهم»، دلیل بر این است که آزادی را گرفته بوده! تو جیبشان بوده، حالا می خواهد بدهد! این اقرار به جرم است. اگر در محاکم این محاکمه بشود ـ که ان شاءالله بشود ـ اینکه می گوید «من آزادی به ملت دادم، آزادی به ملت دادم» ملت، آزاد هست به حَسَب قانون اساسی؛ به حَسَب شرع ملت آزاد است؛ قانون اساسی، ملت را آزاد کرده؛ حالا شما آزادی دادید؟! معلوم می شود که آزادی را گرفته بودید حالا می خواهید بدهید! این اقرار به جرم است.
صدای مردم و فریاد مردم این است که ما آزادی نداشتیم در زمان سلطنت این [شاه ]و پدرش. از اول تا حالا آزادی را به چشم خودشان جوانهای ما ندیدند؛ نمی دانند مزۀ آزادی چیست. هر جا چشمشان را باز کردند، یک پاسبان بالای سرشان بوده؛ و یک نظامی بالا سرشان بوده و یک مأمور دولت بالا سرشان بوده و یک چپاولگر بالا سرشان بوده؛ اصلاً ندیدند اینها[آزادی را]؛ یک روزِ آزاد ندیدند؛ ما هم ندیدیم. برای اینکه از زمان رضا شاه تا حالا [در] هیچ مسأله ای آزادی در کار نبوده. یک داد مردم این است که ما آزادی می خواهیم. بچه های کوچولو داد می زنند «آزادی»، مردهای بزرگ هم داد می زنند «آزادی»، دانشگاهی هم فریاد می زند، غیردانشگاهی هم فریاد
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 463 می زند، همه آزادی می خواهند. ایشان سلب آزادی یک ملت را کرده. کسی که سلب آزادی ملت را کرده، صالح نیست از برای سلطنت، و بر فرض اینکه سلطنت این قانونی بوده، الآن دیگر سلطان نیست ایشان... الآن تمام ملت می گویند «ما نمی خواهیم»؛ الآن می گویند که «مرگ بر این سلطنت پهلوی!» این رفراندومی است که همۀ مردم، همۀ مردم در همۀ بلاد ایران دارند فریاد می زنند که ما نمی خواهیم. بازارها را می بندند.(746)
7 / 8 / 57
* * *
آن کسی که شاه را قبول ندارد، او موافق قانون اساسی هست حرفش نه آن کسی که می گوید شاه باید باشد. این یکی از تشبثاتشان بوده است از اول حالا هم باز همین مسائل را می گویند، همین مطلب را می گویند از اول هم اینها می گفتند که اینکه گفته بشود و ملت بگوید که ما شاه را نمی خواهیم، این خلاف قانون اساسی است.
خوب، حالا ما فرض می کنیم که این [سلطنت طبق] قانون اساسی بوده، و همۀ این اشکالات رفت و ایشان موافق با قانون اساسی آمده است و به اریکۀ سلطنت نشسته، از چند جهت باز اشکال هست. یک جهت اینکه خوب، همین مردمی که شما را رأی دادند و قانون اساسی شده است برای خاطر رأی مردم و مادۀ قانون اساسی که این یک «موهبت الهی» است که مردم می دهند به شخص سلطان، همین مردم حالا می گویند نه! اگر می گویید درست نیست این حرف، رفراندوم کن! رفراندوم کن! یعنی سرنیزه را بردارید، حکومت نظامی و دولت نظامی را بردارید و مردم را آزاد بگذارید، بعد بگویید که آقا هر کس که این سلطنت را قبول دارد بیاید در شمال شهر، هر کس قبول ندارد
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 464 برود در جنوب شهر؛ ببینیم شمال شهر بیشتر جمعیت پیدا می شود یا جنوب شهر. اینها امتحان کنند، اگر راست می گویند که می خواهند اینها مطابق قانون اساسی عمل کنند و عمل به قانون اساسی یک اصلی است پیش اینها! ما ادعای این را داریم که الآن ... قبول می کنیم این مادۀ قانون اساسی را که قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه می دهند ـ حالا اشکالات دیگری که بعضی شبهای دیگر کردم آنها را ما همه را کنار می گذاریم، قبول می کنیم این مطلب را از ایشان ـ لکن ملت باید این را هبه کنند و بدهند به شخص سلطان. حالا اگر ملت آمدند که بابا نمی خواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطا کرده بودند حالا بگویند نه، به حَسَب قانون اساسی «نه» صحیح است؛ آن «آره» درست است یعنی آره تا حالا، از حالا به بعدش دیگر سلطنت نه. بنابراین به حَسَب قانون اساسی ـ روی فرض ما ـ قبول کردن اینکه از اول سلسلۀ پهلوی صحیح بوده است، سلطنتشان موافق قانون اساسی هم بوده است، همۀ جهات را قبول کنیم، الآن که مردم می گویند نه، الآن دیگر ایشان سلطنت ندارند. پس الآن ادعای سلطنت، قرار دادن نخست وزیر برای یک مملکت ـ نمی دانم ـ هر کاری که انجام می دهد که از شئون سلطنت است، ایشان حق ندارد قرار بدهد. حق ندارد که نخست وزیر قرار بدهد؛ پس نخست وزیر هم برخلاف قانون است، برخلاف قانون اساسی است.(747)
30 / 8 / 57
* * *
اصلاً قضیۀ سلطنت یک مطلب خلاف عقلی است، خلاف شعور انسانی است. این در صورتی که یک مؤسسان صحیح صددرصد ملی باشد، این است که برای اعقابْ هیچ اثری نباید داشته باشد. اما اگر ما
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 465 رجوع کنیم به تاریخ ـ و ما که شاهد خود قضیه بودیم، شما جوانها آن وقت نبودید.(748)
1 / 11 / 57
* * *
سلطنت محمدرضا اولاً که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس شده بود، مجلس غیرقانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است.(749)
12 / 11 / 57
* * *
این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضا خان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.(750)
12 / 11 / 57
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 466