بخش چهارم دوران مبارزه و قیام
فصل ششم رویدادهای انقلاب
بازگشت امام به ایران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بازگشت امام به ایران

بازگشت امام به ایران

‏ ‏

‏اینجانب ان شاءالله تعالی بزودی به شما می پیوندم تا در خدمت شما‏‎ ‎‏باشم و با همت شجاعانۀ شما به رفع مشکلات کوشا بوده و با هم صدا‏‎ ‎‏و هم قدم شدن همۀ اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم. دوستان عزیزم!‏‎ ‎‏خود را برای خدمت به اسلام و ملت محروم مهیا کنید. کمر به خدمت‏‎ ‎‏بندگان خدا که خدمت به خداست ببندید. من با توفیق خداوند تعالی‏‎ ‎‏پس از چند روزی در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 638

‏سربازی خود ادامه خواهم داد.(1011)‏

30 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را می خواهم. و از اینکه‏‎ ‎‏این مدت شماها زحمت کشیدید عذر می خواهم. خداوند شما همه‏‎ ‎‏را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا می رویم به این مملکت ببینیم‏‎ ‎‏که آیا چه می شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه‏‎ ‎‏از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده‏‎ ‎‏بشویم و هر چه بشود.‏

‏[‏‏یکی از حضار: ما افتخار می کنیم قربان در خدمتتان باشیم.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: خدا همه تان را حفظ کند.‏

‏     و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که ـ به آقای یزدی و‏‎ ‎‏بعضی از آقایان گفتم ـ که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می کنم‏‎ ‎‏که ممکن است که آنطوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در‏‎ ‎‏کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر‏‎ ‎‏بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.‏

‏[‏‏یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می کنم.‏‏]‏

‏[‏‏یکی دیگر از حضار: من به خانمها هم عرض کردم که آقا فرمودند‏‎ ‎‏احیاناً خانمها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت‏‎ ‎‏شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش‏‎ ‎‏را همراه نبردند؟‏‏]‏

‎     ‎‏امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر‏‎ ‎‏است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم‏‎ ‎‏همین طور. همین هم که، خوب گمان می کنم اگراینطور بشود که من‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 639

‏بروم علی'حده و بعد آقایان ‏‏[‏‏بیایند نگرانی من کمتراست‏‏]‏‏.(1012)‏

4 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏من بنا داشتم که فردا را در میان ملت باشم و هر رنجی که آنها می برند‏‎ ‎‏من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همۀ‏‎ ‎‏فرودگاههای ایران را بست. و من پس از باز شدن فرودگاهها‏‎ ‎‏بلافاصله خواهم رفت و به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و‏‎ ‎‏خائن به ملت ما؛ و ملت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را‏‎ ‎‏نخواهد داشت.(1013)‏

5 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏از اینکه ایادی اجانب، فرودگاههای سراسر ایران را به روی من‏‎ ‎‏بسته اند، بناچار تصمیم گرفتم که روز یکشنبه 29 صفر به کشور‏‎ ‎‏برگشته و چون سربازی در کنار شما به مبارزه علیه استعمار و استبداد‏‎ ‎‏تا پیروزی نهایی ادامه دهم.(1014)‏

5 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

سؤال: ‏[‏‏چرا تصمیم رفتن به ایران را به تأخیر انداختید؟‏‏]‏

جواب:‏ تصمیم من همان طور که بوده است هست ولی دولت‏‎ ‎‏غیرقانونی، برای حفظ منافع اجانب، مانع ورود من به ایران شده‏‎ ‎‏است. و من در اولین فرصت به ایران خواهم رفت و حقوق ملت ایران‏‎ ‎‏را خواهم گرفت. آنهایی که به ملت ایران خیانت می کنند، باید کنار‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 640

‏بروند. و من چون گذشته در تصمیم خود باقی هستم و ملت ایران باید‏‎ ‎‏در تصمیم خود باقی باشد. بر احدی از افراد ملت جایز نیست که در‏‎ ‎‏این موقع حساس که امر بین موت و حیات است بنشیند و ساکت‏‎ ‎‏باشد.(1015)‏

9 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏آن وقت هم که در سختی بودم و هجوم از اطراف بود، تهدیدات از‏‎ ‎‏اطراف، از امریکا بود، از ایران بود، و می خواستند مانع بشوند از اینکه‏‎ ‎‏من بیایم به ایران، و آن نقشه ها را کشیدند ـ و بحمدالله آن نقشه ها نقش‏‎ ‎‏بر آب شد ـ من از آن وقت ... اگر مطمئن نشدم خیلی احتمال می دادم ‏‎ ‎‏که مسأله، مسأله غیرعادی باشد؛ و همین طور بود. و لهذا همۀ این‏‎ ‎‏تهدیداتی که شد و توصیه هایی که شد ـ از قِبَل دولت ایران به وسیلۀ‏‎ ‎‏دولت فرانسه، و امریکا به وسایل مختلف ـ اینها همه قوّت داد ذهن ‏‎ ‎‏مرا که اینها توطئه می خواهند ببینند. از رفتن من به ایران اینها یک ‏‎ ‎‏خوفی در دلشان هست و رفتن من را می خواهند تعویق بیندازند. ‏‎ ‎‏«زودرس است حالا نروید»! به صورت اینکه می خواهند یک ـ مثلاً ـ ‏‎ ‎‏نوازشی از ما بکنند، یک مصلحت بینی! و من می دیدم که دشمنها ‏‎ ‎‏نمی خواهند مصلحت ما را ببینند؛ مصلحت خودشان این است! من ‏‎ ‎‏این را که فهمیدم عازم شدم به اینکه نه، باید بروم. از رفقای ما هم، از ‏‎ ‎‏دوستان ما هم توصیه می شد که حالا زود است؛ لکن من از اصرار آنها ‏‎ ‎‏فهمیدم که نه زود نیست، حالا باید رفت! و اینها درصددند که همۀ قوا ‏‎ ‎‏را جمع کنند و یک توطئه ای است در کار.(1016)‏

11 / 12 / 57

*  *  *


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 641

‏ما که در پاریس بودیم تماس می گرفتند با ما از طرف امریکا که ‏‎ ‎‏ـ ابتدائاً ـ به اینکه ما پشتیبان هستیم، چه و چه؛ بعد هم ـ به اینکه «شما ‏‎ ‎‏یک قدری صبر کن، حالا زود است، حالا نروید، حالا زود است»!... با ‏‎ ‎‏هیچ ما غلبه کردیم بر همه چیز و این برای همین نکته بود که ما همه با ‏‎ ‎‏هم بودیم.(1017)‏

31 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏بنده که در پاریس بودم، بیشتر از همه از امریکا، هی سفارش می شد‏‎ ‎‏که شما بگذارید اینها بمانند، شما نروید. حالا اخیراً که خود مردکه‏‎ ‎‏رفته بود و بختیار ـ که جنایتش کمتر از او معلوم نیست باشد ـ در ایران‏‎ ‎‏بود و نخست وزیر بود، به خیال خودش، از طرف امریکا هی سفارش‏‎ ‎‏می شد؛ می آمدند گاهی با خود من ملاقات می کردند، به اسم اینکه من‏‎ ‎‏یک بازرگان هستم، و گاهی با سایر آقایانی که آنجا بودند ملاقات‏‎ ‎‏می کردند که آنها به من برسانند که شما حالا نروید ایران، حالا زود‏‎ ‎‏است شما بروید ایران! من از همان اول فهمیدم که وقتی دشمن ما‏‎ ‎‏می گوید شما نروید، معلوم می شود که رفتن ما صلاح است، و لهذا ما‏‎ ‎‏کوشش کردیم برای آمدن، و اعلام کردیم که هر وقت راه باز شد ما‏‎ ‎‏می رویم، اینها راه را بستند. ما گفتیم هر روزی که راه باز شد ما حرکت‏‎ ‎‏می کنیم، آنها هم که نمی توانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم‏‎ ‎‏که راه باز شد ما آمدیم؛ و بعد هم معلوم شد که به صلاح بوده‏‎ ‎‏است.(1018)‏

30 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 642