اعلام فضای باز سیاسی
همین امروز برای من یک روزنامه ای را آورده بودند؛ دیروز هم بود که آقای کارتر در نطقشان فرموده اند که شاه از باب اینکه یک اجتماع مترقی می خواهد آنجا درست کند و از باب اینکه یک آزادی می خواهد به مردم بدهد؛ مردم با او مخالفند! این همه مردم که با این مخالفند؛ این ملت که با این مخالف است، برای این [است] که آنها
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 528 می گویند: آقا بگذار آزادتان کنیم؛ اینها فریادشان درآمد که آقا ما آزادی نمی خواهیم! ایشان فریادش از آن طرف بلند است، بلندگوهای شاه، به حسب منطق آقای کارتر ـ که استاد اعظم است ـ منطق ایشان این است که فریاد بلندگوهای شاه این است که آقا بگذارید من یک زندگی مرفه به شما بدهم! اینها می گویند ما نمی خواهیم، ما می خواهیم که توی این چاله ها زندگی کنیم! آقای کارتر گفته؛ خوب، ما با این مردم چه بکنیم؟ ما با این کارتر چه بگوییم؟ چه فحشی لایق این است اصلاً نباید داد؟ بگوییم نمی داند؟ کارتر اطلاع ندارد؟ معقول است این معنی که کارتر بی اطلاع باشد، آن وقت من و شما مطلع باشیم؟ کارشناسهای او پر است در همه جا؛ در اعماق همه جا هست؛ پس می داند؛ می خواهد چه کسی را بازی بدهد؟ آن این حرف را که می زند، در مجمعِ نمی دانم کذا این حرف را می زند که همۀ اختلافاتی که هست در ایران، برای این است که شاه می خواهد این کار را بکند، آزادی بدهد، مردم با او مخالفت می کنند! خوب این را اگر به هر جا بگویند که مطلع از واقعیت نباشد؛ می گوید: خوب اینها یک دسته دیوانه هستند در ایران؛ همۀ اهالی ایران دیوانه اند؛ برای اینکه شاه که اینقدر رئوف است می خواهد شما را آزاد کند، خوب شما نمی خواهید آزاد بشوید؟ اینکه می خواهد یک زندگی خوبی به شما بدهد، آخر چرا از زیر بار زندگی خوب، شما بیرون بروید؟ شما دلتان نمی خواهد اتومبیل داشته باشید، دلتان نمی خواهد زندگی مرفه؟ او می خواهد بدهد؛ همین طور جلو آورده، دستهایش را اینطور کرده: آقا بیا بگیر، حالا می زنید زیر دستش که برو ما نمی خواهیم؟ این منطق آقای کارتر است. منطق رئیس جمهور امریکا! با فهم این را می گویند! نه اینکه نمی فهمد، کارتر را نمی توانیم بگوییم نفهم است؛ کارتر با فهم این حرف را می زند و می گوید؛ شاید
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 529 یک دسته ای اغفال بشوند. بر فرض که یک دسته ای را شاید اغفال کند؛ شیطنت دارد.(864)
29 / 7 / 57
* * *
ایشان مجرم است، ایشان خیانتکار است، به منطق کارتر خیانتکار است؛ همین که می خواهد او را پاکیزه کند و منزهش کند! خوب، ایشان می گوید که الآن دموکراسی تند و قاطعی ایشان عمل کرده است و از این جهت با ایشان مخالف هستند. خوب، این دموکراسی تند و قاطع را تازگی اعطا کرده اند؛ چنانکه خود شاه هم می گوید که ما اعطای آزادی می خواهیم بکنیم. یکی نیست بگوید: آقا تو چه کاره ای که اعطای آزادی می خواهی بکنی؟ آزادی ای که قانون اساسی به مردم داده است؛ شما اعطا می خواهی بکنی؟ تو چه کاره هستی که می خواهی اعطا بکنی؟ تو بر فرض اینکه سلطنت تو هم یک سلطنت قانونی بوده است، و حال اینکه نیست، هیچ وقت سلطنت نباید بکنی؛ تو در این مدتی که در کرسی سلطنتِ غصبِ غاصبانه نشسته ای، همه اش را حکومت کرده ای، هیچ وقت هیچ دولتی خودش اختیار نداشته است که کاری بکند و همه را تو کردی. همۀ جرمها گردن تو است. پس با همین منطق کارتر که حالا آزادی داده است و دموکراسی تندی و قاطعی، الآن عمل کرده است؛ این دلیل بر این است که ایشان قبل از این آزادی نداده بوده است و دموکراسی نبوده مملکتش و با قلدری این مملکت اداره می شود و همین جرم است برای شاه که باید محاکمه بشود این آدم. این آدم به حکم قوانین باید محاکمه بشود. آن وقتی شاه را محاکمه نمی کردند که سلطنت بکند فقط، و غیر مسئول باشد؛ کسی که همۀ مسئولیتها به گردن اوست، باید بیاید پیش ملت،
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 530 باید این [شخص، محاکمه] بشود. اگر بخواهد هم برود، باید بیخ ریشش را بگیرند، اگر داشته باشد! نگذارند برود تا محاکمه اش کنند؛ تا این همه خونریزی که این آدم کرده است، جواب بیاید بدهد، تا این سلب آزادی که از مردم کرده است بیاید جواب بدهد؛ این هم باب مطبوعاتشان.(865)
29 / 7 / 57
* * *
کارتر می گوید که «آنقدر آزادی دادند که اینها دیگر داد و فریادشان درآمده!» این همه قتل و غارت برای زیادی آزادی است به منطق کارتر، با تصریح! من نمی فهمم این چه جور دِماغی است؟ این چه جور آدمی است؟ می گوید، در روزنامه بود، روزنامۀ اطلاعات یا کیهان که ایشان گفته اند که شاه یک آزادی تندی به مردم داده اند، و این منشأ این اختلافات است! این «آزادی تند» منشأ این است که مردم دادشان بلند شده است که ای آزادی، ای آزادی! مقصود از «ای آزادی» این است [که ]ما نمی خواهیم آزادی، ما نمی خواهیم آزادی! و حرف کارتر این است! اینها دارند اینطوری معرفی می کنند. مردکه می گوید که ـ باز او [کارتر] بهتر است از این ـ او می گوید که این ملت ما قابل آزادی نیستند، نمی شود به اینها آزادی داد، برای اینکه اگر آزاد بشوند، مرا نمی خواهند! حرف او این است، تا به آنها گفتند «آزادی»، می گویند «مرگ بر شاه»! آن آدم هم می گوید «از بس آزادی دادند، دارند داد می زنند!» ما گرفتار یک همچو دو نفر آدمی هستیم! یکی از آن طرف افتاده، یکی از این طرف افتاده؛ این گرفتاری ماست.(866)
8 / 8 / 57
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 531 از چیزهایی که ما در این عصر با آن مواجه هستیم، این لغات و واژه هاست که عوض شده است. بسیاری از واژه ها و لغتهاست که در عصر ما در ایران یک صورت دیگری پیدا کرده و یک لغت نامۀ جدیدی باید برایش باز بکنند. مثلاً از لغاتی که حالا استعمال می شود «فضای باز سیاسی» [است] که آن در کلمات شاه زیاد دیده می شود که یک «فضای باز سیاسی» ما در ایران اعطا کردیم و ایجاد کردیم! و در کلمات اربابهایش هم ـ مثل کارتر ـ همین مسأله تکرار می شود هی که: شاه یک فضای سیاسی [ایجاد کرده]. همین دیروز ظاهراً ولیعهد را یعنی پسر شاهْ ـ ولیعهد، البته به هر جهت این هم مثل اوست ـ برده اند پیش کارتر و ایشان باز تقدیر کرده است از شاه که «آزادی» داده است! این یکی از لغتهایی است که در عصر ما معنای خودش را از دست داده، یک معنای دیگری [پیدا کرده].
«فضای باز سیاسی» در ایران یعنی اختناقِ همه چیز! سانسور همۀ مطبوعات و جلوگیری از هر اظهارنظر! بشر در اظهارنظر خودش آزاد است، «فضای باز سیاسی» یعنی جلوگیری از هر اظهارنظری! در زندگی خودش، در مقدراتِ خودش هیچ حق اظهارنظر ندارد! مطبوعات هیچ حق ندارند که یک کلمه برخلاف آنکه دیکته به آنها می شد بنویسند! خوب، حالا اخیراً یک قدری اینها صحبتهایی می کنند و رادیو هم همین طور؛ و این توجه عمومی و این مشتهای گره کردۀ برادران ما در ایران ـ این ـ موجب این شد که نتوانند دیگر همچو آنطور که دلشان می خواست عمل بکنند...
«آزادی» و «فضای آزاد سیاسی» معنایش این است که هیچ کس حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر ندارند! اگر یک وقتی آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاههای تبلیغاتی، از قبیل رادیو و تلویزیون و اینها، آن وقت معلوم می شود قضیه چه
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 532 هست و چه بوده؛ یعنی حالا نه من و نه شما و نه اکثر مردم اطلاع نداریم از اینکه چه گذشته است. ما اطلاع از این ظواهر داریم؛ از این خیابانها که کشته ها تویش پُشته شده است و از این ظواهر امر، از این سطح ظاهری ماها اطلاع داریم؛ از آن سطح باطن و از آن مسائلی که بر ایران گذشته است و می گذرد و زیر پرده است، از آنها ما الآن اطلاع نداریم؛ لکن اشخاصی هستند که اطلاع دارند و در عمق مسائل بوده اند، و حالا شاید همۀ چیزها هم نباشد لکن خوب بیشترش در تواریخ هست. الآن شما مطمئن باشید که کتابها نوشته شده است لکن اینها نتوانسته اند این کتابها را طبع کنند و منتشر. و آن وقتی که آزاد بشود به معنای حقیقی، آن وقت است که این کتابها بیرون می آید؛ آن وقت مطبوعاتْ دیدنی است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است و لهذا اسم جانیِ حقیقی در هیچ یک از مطبوعات ما نمی شود منعکس بشود، و نشده است. و در خطابه های هیچ یک از رجال باز یک همچو مطلبی که جانی حقیقی را معرفی کنند، این کسی که همۀ جنایات را کرده است، این شخصِ محمدرضا پسر رضا، هیچ نتوانسته اند تا حالا بگویند ولی مردم می گویند، این در لسان مردم، بچه های دوازده ساله و ده ساله می گویند، مردم توی خیابانهای قم و تهران و سایر شهرستانها می گویند مطلب را؛ اما رجال ما نمی توانند بگویند!
به این تودۀ مردم ... نمی شود خیلی دست درازی کرد؛ یا حاضرند تودۀ مردم به اینکه کشته ای هم بدهند بلکه کشته هایی بدهند بلکه جوانهایشان را هم می دهند، بعد هم افتخار می کنند؛ مادرهای امروز نمونه است، خدا می داند. یعنی در طول تاریخ مثل این مادرها ما نداشتیم الاّکم، که فرزندانش کشته بشود و بعد بیاید بگوید که نه، من افتخار دارم. بعضی از جوانها به من می گفتند که این مادرها ما را
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 533 گرم نگه داشته اند؛ این عکس العملِ این مادرهای جوان مرده، ما را زنده نگه داشته و گرم نگه داشته برای اینکه اینها هستند که به ما شجاعت می دهند، اینها هستند که ما را تشویق می کنند. این «فضای آزاد سیاسی» ماست! یعنی این لغت تغییر کرده است و معنایش را از دست داده. معنایش الآن در منطق آقای کارتر و منطق شاه این شده است که همۀ این اختناقها اسمش شده است «فضای آزاد سیاسی»!(867)
11 / 8 / 57
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 534