مجله نوجوان 02 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 02 صفحه 4

از تبریز به تهران آمده تا به قول خودش ستاره شود. تمام پساندازش را که از سالها پیش با مشقت و امید جمع کرده بود را نیز همراه خود به تهران آورد تا شاید کمی زودتر به آرزوی دیرینه اش یعنی سینما برسد. اسماعیل جعفری"17 ساله است. او با سینما از کوچه پس کوچه های خلوت محله" منجم " تبریز و در حالی که میان نزدیک ترین سینمای شهرشان تا محله آنها چندین و چند محله و خیابان دیگر فاصله بوده آشنا شده است اما او همانگونه که هر روز عصر به عشق سینما از چندین وچند محله گذشته تا خود را به سالن سینما برساند، این بار فرسنگها و کیلومترها راه را طی کرده تا شاید در تهران سینما را از نزدیک در آغوش بگیرد و او هم به جمع سینما گران تراز اول کشور بپیوندد. می پرسم: " جند وقت است که از تبریز به تهران آمدی و کجا زندگی می کنی؟ می گوید : " حدود دو ماه است که برای ثبت نام در یکی از کلاسهای بازیگری به تهران آمدم و شبها به منزل دایی مادرم می روم. " یک سوال مهم : " مگر دانش آموز نیستی، پس تکلیف درس و مدرسه ات چه می شود؟" و یک پاسخ عجیب : " امسال از مدرسه مرخصی گرفته ام تا شاید بتوانم پس از تحصیل در یک آموزشکده سینمایی در تهران، سال دیگر با پشتوانه ای محکم و وضعیت مالی بهتر در تبریز و یا شاید در تهران دوباره در مدرسه ثبت نام کنم. اسماعیل تنها نیست؛ او یکی از هزاران و یا شاید دهها و صدها هزار نوجوانی است که تقریباً از همه چیز به خاطر سینما گذشته است. در ابتدا اولین سوالی که پس از اطلاع از امثال چنین ماجراهایی از ذهن یک شاهد بی طرف می گذرد شاید این باشد که راست چرا سینما؟ چرا نقاشی و سفال یا حتی موسیقی در میان جوانان و نوجوانان تا ایناندازه دلباخته و شیدا ندارد؟ " رضا محمد مهر " کارشناس ارشد روانشناسی در این زمینه می گوید: شاید طبع ایده آلیسم و روحیه الگو پذیر اعضاء این گروه سنی بزرگترین علت گرایش و علاقه نوجوانان به سینما و به ویژه بازیگری است اما آنچه حائز اهمیت است چیزی نیست جز اینکه از این علاقه و گرایش به چه صورت بهره برداری شود. تصور من به عنوان کسی که تا به حال از نزدیک شاهد تبدیل این گرایش در بسیاری از نوجوانان به یک هنجار روانی و حتی اجتماعی بوده این است که بی تردید توجه بیشتر والدین در نحوه ورود فرزندان نوجوانشان در راهیابی به هنر هفتم از طرق حرفه ای یا غیر حرفه ای و از سویی دیگر نظارت دقیق مسئولین فرهنگی بر آموزشگاهها و مؤسسات خصوصی داعیه دار آموزش صحیح این صنعت یا هنر می تواند تااندازه زیادی از ناهنجاریهای پیش روی این مسیر پیشگیری کند. آقای بیژن فرهادی مدیرعامل یک آموزشگاه بازیگری است. وقتی تلفنی با آقای فرهادی قرار مصاحبه می گذارم با آغوش باز دعوت ما را برای گفتگو پذیرفته و سپس ما را برای صرف چای و شیرینی و ضمناً انجام مصاحبه به آموزشگاهشان دعوت می کند. یک دستگاه آپارتمان سه خوابه در نزدیکی یکی از میادین مرکزی غرب تهران، در و دیواری که با مقواهای شانه تخم مرغ به اصطلاح " آکوستیک " شده تا شاید حال و هوای پشت صحنه فیلمهای سینمایی یا سریالهای تلویزیونی را به مراجعه کنندگان القا کند و در نهایت تعدادی آلبوم عکس که تصاویر هنرجویان آموزشگاه در حالتهای عجیب و ژستهای گاهاً خنده دار در آن نمایش گذاشته شده است، همه آن چیزی است که در این آموزشگاه به چشم می خورد. آقای فرهادی پس از اطلاع از موضوع گزارش ما در حالی که پکی عمیق به سیگار لای انگشتشان می زند می گوید: نمی دانم چرا بعضیها اصرار دارند تا از آموزشگاههای سینمایی تصاویر بنگاههای کلاهبرداری یا دالانهای فریب را در ذهن مردم بسازند اما اگر اینجا هستیم فقط به خاطر همین مردم و همین نوجوانانی است که شما برای آنها دل می سوزانید. عشق به سینما در ایران از سالهای نخست ورود به این صنعت به ایران در میان اقشار مختلف مردم وجود داشته است و آنها حق دارند تا آرزو کنند روزی جای هنرپیشه محبوبشان باشند. ما هم در این آموزشگاه تلاش می کنیم تا از راههای تئوریک و علمی یا حتی از طریق رابطههای حرفه ای مان آنها را به این آرزو نزدیک کنیم. می پرسم: " تا به حال چند نفر از آموزشگاه شما مستقیم به سینما را پیدا کردهاند؟ می گوید: " ممکن است که هنرجویان ما ستاره نشده باشند اما در میان آنها خیلیها لااقل از طریق همین آموزشگاه فرصت یک حضور کوتاه در فیلمهای سینمایی یا سریالهای تلویزیونی را که پیدا کردند. " می پرسم: به نظر شما چندین و چند ماه گذران وقت و پرداخت هزینههایی بعضاً گزاف آیا ارزش یک حضور چند ثانیه ای در یک سکانس کوتاه را- تازه آن هم به عنوان هنرور یا همان سیاهی لشکر- دارد؟ آقای فرهادی پاسخ می دهد: " خب همه که نمی توانند مارلون براندو بشوند. خیلیها آرزوی یک حضور کوتاه را در سینما دارند که تز طریق همین آموزشگاهها به آرزوی خود نیز می رسند. " آیا به راستی ورود به حرفه سینما مستلزم یک انگیزه قوی و یک دل پر جرأت است. آیا آموزشگاههای بازیگری معجزه می کنند و یک نوجوان شانزده، هفده ساله را از هیچ به اوج می رسانند؟ " رامبد جوان " بازیگر آشنای سینما و تلویزیون که به تازگی تجربه کارگردانی در سینما را نیز با ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود می گذراند می گوید: " به نظر من عشق و انگیزه تنها یکی از ابزارهای اولیه رسیدن به سینماست اما استعداد شخصی و بعد هم تسلط بر علوم منتهی به این صنعت که یکی کاملاً خدادادی و آن یک نیز تنها با همت والا و تحصیل و تجربه میسر می شود، ابزار کاملاً مطمئن تری برای رسیدن به سینماست که این دو نیز واقعاً برای همه نمی تواند مقدور باشد. " "هاشم علی اکبری " یکی از دستاندرکاران جوان سریالهای تلویزیونی است. او غالباً به عنوان دستیار اول کارگردان، با جوانان و نوجوانان طالب بازی در مجموعههای تلویزیونی دست و پنچه نرم می کند. او که خود از طریق یکی از آموزشگاههای سینمایی، بالاخره وارد حرفه مورد علاقه خود شده می گوید: البته اینکه آموزشگاهها نمی توانند معجزه کنند حرفی کاملاً صحیح و منطقی است اما به نظر من بعضی آموزشگاههای سینمایی که البته تعداد آنها از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی کند، در راهیابی کسانی که واقعاً استحقاق حضور جدی در سینما را داشتهاند نقش بسزایی داشتند. البته بد نیست مجدداً تأکید کنم که تعداد این دسته از آموزشگاهها آنقدر محدود است که اگر کسی از همان راه سنتی کنکور و بعد ورود به دانشگاههای زیر مجموعه هنر اقدام کند خیلی زودتر به نتیجه می رسد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 4