مجله نوجوان 02 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 02 صفحه 21

کشتی شعر سعدی کشتی شعر مولانا اسماعیل امینی با اینکه سعدی و مولانا تقریباً هم دوره بودهاند اما هم شعرهایشان با هم تفاوت دارد و هم حرفها و اندیشههایشان. نترسید! نمی­خواهیم سخنرانی و بحث خسته کننده راه بیندازیم فقط می­خواهیم دو حکایت از کشتی برایتان نقل کنیم؛ یکی از سعدی و یکی از مولانا. شاید هم این حکایتها را قبلاً شنیده باشید. سعدی در گلستان حکایت غلامی را آورده است که از کشتی می­ترسد و بی­تابی می­کند و آسایش دیگران را برهم می­زند تا آنکه مرد با تجربه­ای دستور می­دهد او را به دریا بیندازند. غلام در حال غرق شدن و دست و پا زدن است که او را از آب می­گیرند و روی کشتی می­آورند. پس از آن دیگر غلام آرام می­گیرد چون قدر عافیت و امنیت کشتی را درک می­کند. به قول سعدی: قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. مولانا در مثنوی معنوی داستان دانشمندی را نقل می­کند که به دانش خود مغرور است. او علم نحو (دستور زبان عربی) را می­داند و خیال می­کند که علم نحو او را از همه چیز بی­نیاز خواهد کرد. وقتی سوار کشتی می­شود از کشتیبان می­پرسد که: تو از نحو چیزی می­دانی؟ مرد کشتیبان می­گوید: نه! و مرد نحوی می­گوید که: نصف عمرت بر فناست! و با این پاسخ مغرورانه دل کشتیبان را می­شکند. مرد دریا، دل شکسته و خاموش مشغول کار خود می­شود تا آنکه طوفان و موجهای سهمگین کشتی را واژگون می­کند. مرد کشتیبان از آن دانشمند مغرور می­پرسد: از شنا کردن چیزی می­دانی و مرد نحوی می­گوید: نه! من شناگری نمی­دانم. حالا کشتیبان پاسخ دندان شکنی دارد: ای دانشمند، کل عمرت بر فناست زیرا در طوفان و موجهای خروشان، علم نحو به کار نمی­آید، اینجا تجربه و مهارت و آشنایی با دریاست که نجات بخش است. اینها را که شنیده بودیم. اگر هم نشنیده بودیم حالا با آنها آشنا شدیم، می­رویم و از گلستان و مثنوی معنوی اصل حکایتها را می­خوانیم که کشتی جان همه مردم دنیا را نجات داد شنیدن اصل قصه از قلم سعدی و مولانا صفای دیگری دارد اما یک بیت از مولانا درباره کشتی برای دوستان که آن را نشنیدهاند نقل می­کنم: آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی، پشتی است یعنی اگر بپرسیم آیا آب برای کشتی مفید است یا نه، پاسخش این است که کشتی بدون آب هیچ فایده­ای ندارد اما همان آب اگر وارد کشتی شود بزرگترین دشمن آن است. مولانا این مثل را برای رابطه انسان و دنیا آورده است. بیایید چند بیت قبل از این مثل را با هم بخوانیم: این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وارهان چیست دنیا از خدا غافل بدن نی قماش و نقره و فرزند و زن مال را گر بهر دین باشی حمول نعم مال صالح خواندش رسول آب در کشتی هلاک کشتی است آباندر زیر کشتی، پشتی است آقا این حرفها را چرا برای ما می­نویسید؟ ما که به قول بچهها آس و پاسیم و برای همان یادتان باشد که یک بار یک کشتی توانسته است جان همه مردم دنیا را نجات دهد! بله درست فهمیدید! این کشتی نوح پیامبر( علیه السلام ) است. یادمان نرود که اجداد همه ما و نسل همه حیوانات عجیبی که در حال حاضر روی زمین زندگی می کنند با کشتی نوح ( علیه السلام) از غرق شدن نجات پیدا کردهاند هیچ فکر کرده اید که اگر این کشتی نبود الان هیچ موجود جانداری روی زمین خاکی دیده نمی شد. . هر وقت کسی بسیار افسرده و غمگین باشد به او می­گویند: (( مگه کشتیهات غرق شده؟ )) حالا قضیه این ضرب­المثل چه بوده و این مثل از کجا به زبان ما آمده بماند آنچه مسلم است این است که در آن قدیمها اگر تاجری کشتی­اش غرق می­شد همه اموالش می­رفت ته دریا و دیگر هیچ وقت دستش به مال و ثروتش نمی­رسید، خوب طبیعتاً آدم حق دارد که بعد از ورشکست شدنش خیلی ناراحت شود ولی من فکر می­کنم این مثل را به این خاطر به کار می­برند که اگر کشتی نباشد همه مردم دنیا با هم قهر می­کنند و دیگر هیچ وقت نمی­توانند با هم آشتی کنند چرا که آن قدیمها هر وقت ما با کسی دعوایمان پول توجیبی هفتگی مان لنگ می زنیم. کدام مال دنیا و قماش و نقره و فرزند و زن؟ مثل اینکه توجه ندارید ما نوجوان هستیم و هنوز سروکارمان به پول و بانک و چک و خرید و فروش نیفتاده است. نه خیر دوستان عزیز؛ البته که توجه داریم اما برای هرکدام از ما، در هر سن و هر موقعیتی که هستیم این قضیه (( کشتی وآب )) می­تواند آموزنده باشد. مثلاً ما دوچرخه یا کامپیوتر داریم و کسی از ما می­پرسد دوچرخه و کامپیوتر برای شما مفید است یا نه؟ زود پاسخ می­دهیم که بستگی دارد که فرمان دوچرخه و کامپیوتر دست ما باشد، یا فرمان ما دست آنها یعنی آیا ما از این ابزارها برای کارهایمان استفاده می­کنیم یا این ابزارها برای کارهایمان استفاده می­کنیم یا این ابزارها تمام وقت و نیرو و هوش و حواس ما را به تسخیر خود در می­آورند؟ حلا تصور کنید که یک نوجوان در خیابان راه می­رود و یک دوچرخه سوار او شده است و او را به هرجا که دلش می­خواهد می­برد وآن نوجوان دیگر فرصتی برای مطالعه و رسیدگی به درسها و حتی حرف زدن با پدر و مادر و خواهر و برادرش را ندارد! راستی اگر یک نوجوان را دیدید که کله­اش را توی صفحه کامپیوتر کرده و دستهایش در صفحه کلید، قفل شده و پاهایش به میز کامپیوتر چسبیده است قبل از اینکه از تعجب شاخ در بیاورید یا خنده تان بگیرد، برایش بخوانید که: آب در کشتی هلاک کشتی است آباندر زیر کشتی، پشتی است می­شد مارا مجبور د می­کردن که با هم روبوسی کنیم و بعدش دست می­زدند و می­خواندند: (( آشتی، آشتی فردا می­رویم تو کشتی، با بچههای مشتی!)) اگرچه هیچ وقت ما را سوار کشتی نکردند ولی حداقل فایده­اش این بود که ما فهمیدیم چرا به کسی که نمی­تواند با دوستش آشتی کند و خیلی ناراحت است می گویند مگه کشتیهایت غرق شده!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 21