مجله نوجوان 02 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 02 صفحه 19

گله­ای گوسفند می­افتادید که دنبال چوپان جست و خیز می­کنند. ما در دریا هر 15 روز یک بار به حمام می­رفتیم چون در آن محیط از دود و آلودگی خبری نبود و شما با یک دوش ساده، انگار همین حالا استحمام کرده­اید. باز هم باید تأکید کنم که زندگی روی دریا قشنگیهای خاص خودش را دارد که تا شما آنها را لمس نکنید نمی­توانید متوجه صحبتهای من بشوید. - تجربه سینمایی شما از دریا چطور بود؟ شرایط فیلم (آلفا هنوز زنده است) ایجاب می­کرد که حدود بیست دقیقه از این فیلم 80 دقیقه­ای زیر آب ضبط شود. آنجا بود که من با نگاهی عمیق­تر به زیباییهای زیر دریا توجه کردم. در تنگه هرمز به دلیل وجود کوسهها قفسی ساخته بودیم که فیلم بردار با دوربینش در امان باشد ولی متأسفانه پس از سه روز فیلم­برداری در لابراتوار متوجه شدیم که نگاتیوها خراب شدهاند. فیلم­برداری زیر آب هم سختیهای خاص خودش را دارد و ما مجبور شدیم در جزیره خارک کار را مجدداً ادامه دهیم. از اتفاق در همان زمان کوسه ای در آب جست و خیز می­کرد که فیلم­بردار ما را ترساند و از آمدن به زیر آب امتناع کرد. دستیارش گفت که اگر من هم با او بروم این کار را انجام می­دهد. آنجا بود که بعد از بستن تجهیزات برای اولین بار زیر آب را کامل دیدم. زیباییهایی که غیر قابل تصور است. این فیلم چندین بار از تلویزیون پخش شده و برای من تجربه خوبی بود. - به موج و تلاطم اشاره کردید. آیا اینها وحشت نیز به همراه دارد؟ بی­ایمان­ترین و غیر معتقدترین افراد در لحظات بحرانی قرآن به سر می­گرفتند. تختهای ما از سه قسمت تسمه داشت تا در هنگام خواب از روی تخت پایین نیافتیم. تمامی میزهای غذاخوری چندین سانتی متر لبه داشت تا ظروف غذا زمین نریزند. به یاد دارم که شبها از وحشتی که ایجاد می­شد ما اشهدمان را می­گفتیم. یکبار برای اسکراپ کردن به حوضچه خشک ماداگاسکار رفته بودیم. پیش از ما یک ناو آلمانی غول پیکر نیز اسکراپ کرده بود و ما با هم برخورد داشتیم. چند روز پس از اینکه باخبر شدیم آن ناو در همان مسیر ما غرق شده وحشتمان بیشتر شد. لحظاتی بود که ما بیش از بیست روز روی آب بودیم. مدام در تلاطم و حرکت. آن زمان بود که از خدا می­خواستیم تا چهارده روز فقط در یک مساحت نیم متری باشیم اما زیر پایمان زمین سخت باشد. از این دگرگونیها خلاص شویم. البته متأسفانه انسان تا در شرایط قرار می­گیرد، واکنش نشان می­دهد و بعد از گذشت زمان فراموش می­کند. اگر به فردی عادی بگویید شخصی هست که آرزو دارد تا چند هفته از یک مساحت کوچک خارج نشود و همان جا بی حرکت زندگی کند، شاید او را دیوانه خطاب کند اما اگر او هم در این شرایط قرار بگیرد شاید همین آرزو را داشته باشد. - با توجه به آنچه گفتید تمام این سفرها پرمخاطره و همراه با اضطراب بوده است؟ البته اینطور هم نبود. مسائلی پیش می­آمد که مسیر زندگی ما را هم تغییر می­داد. من یکی دو مورد از آنها را برای شما تعریف می­کنم که به زندگی خودم باز می­گشت.من در سال 53 مشکلی داشتم که ار نظر روحی خیلی آزارم می­داد و در زندگی ناامیدم کرده بود. در همان زمان در اقیانوس اطلس در حرکت بودیم که به تنگه جبل­الطارق رسیدیم. عظمت این منطقه باعث شده بود به آن ستونهای هرکول بگویند. ما از قله­ای که به تنگه، اشراف داشت توسط اتومبیل بالا رفتیم تا سیاحتی کنیم آنجا توپ بزرگی بود که دهانه لوله­اش بهاندازه جثه یک مرد قد بلند بود. من از آن ارتفاع که انتهای اقیانوس را با انحنای باریکی نشان می­داد به کشتی خودمان نگاه کردم بهاندازه یک قوطی کبریت بود. به اتاق خودم فکر کردم گه در این قوطی قرار دارد و دیدم چیز بسیار کوچکی خواهد شد. همینطور تخت خودم، خودم و غم خودم را در نظر گرفتم که در این دنیا به این عظمت چقدر کوچک و ناچیز است. آنجا بود که تحولی در من به وجود آمد. البته اتفاقی جالبی هم چند ماه بعد زخ داد. در یکی از سفرها در حال و هوای طوفانی دریا، لکه سیاهی را دیدم و بر اساس قانون بین­المللی دریایی برای نجات کشتی یا اشخاص طوفان­زده احتمالی به سمت آن لکه حرکت کردیم. با کمال تعجب دیدیم که یک زوج پیر انگلیسی در یک قایق چوبی بادبانی در حال سفر هستند. پس از پرس­و­جو متوجه شدیم که آنها هر سه سال یک بار طول اقیانوس را با همین وسیله طی می­کنند و هیچ نیازی به کمک ما ندارند. ببینید چه حالی به ما دست داد. هر حادثه­ای که برای ناو فولادی ما رخ می­داد برای آنها نیز محتمل بود اما آنها ترس را نمی­شناختند و از جنس دیگری فکر می­کردند. - مردان دریانورد چه ویژگیهایی پیدا می­کنند؟ دریا دل شدن واقعی است؟ دریا اصولا شما را پخته می­کند. گشتی یک پادگان کوچک است که از شما یک مرد می­سازد. چون شما با طبیعت روبرو شده­اید و هر چه این روبرویی بی­واسطه­تر باشد، فرد خود ساخته­تر می شود. نگاه شما به جهان و دنیای پیرامونتان عوض می­شود. من حتی در خصوص جنگ این پیشنهاد را دادم که نویسندگان چند روز را در کشتیها و در حین انجام مانورها بگذرانند و ببینند وقتی یک توپ شلیک می­شود چه حسی به خدمه دست می­دهد یا وقتی موج مرده ایجاد می­شود، کشتی چه وضعیتی دارد. همانطور که گفتم غم و شادی شما در دریا جنس دیگری به خود می­گیرد. شما از بسیاری تعلقات شهری پاک می­شوید و روحتان شستشو پیدا می­کند. تحمل و صبر برای یک دریانورد موضوع اصلی است چون شاید شما ساعات طولانی را در یک فضای مشخص و محصور باشید و ساعت اول و دهم شما هیچ تغییری نداشته باشد. -کشتی­رانی هم برای خودش فرهنگ خاصی دارد. کمی در این­باره برایمان بگویید. در این­باره می­شود بسیار صحبت کرد، اما شاخصههایی هست که خود نمایانگر خاص بودن این فضا است. به طور کلی کشتی یک کشور کوچک است با جغرافیایی از پیش تعیین شده و حساب شده، ناخدا همانطور که از اسمش پیداست، خدای کشتی به حساب می­آید. کشتی قانونهای خاص خودش را دارد. شاید در فیلمها دیده باشید که مثلا اجساد را در آب میاندازند یا برای ادای احترام گلوله توپ شلیک می­کنند. نکته جالب این است که در کشتی هیچ فرد غیر ضروری وجود ندارد تمام وظایف مشخص شده چون ممکن است کوچکترین اشتباه به غرق شدن کشتی منجر بشود. فرقی هم ندارد که کشتی نظامی، تجاری یا تفریحی باشد. - آیا این فرهنگ در مردم ساحل­نشین هم دیده می­شود؟ به میزان ارتباطی که این مردم با دریا دارند، درجات خود ساختگی و قائم به ذات بودنشان تغییر می­کند. در مناطق جنوبی حتی شکل ظاهری افراد نیز تفاوتهای خاصی دارد. اغلب آنها موهای فر دارند و خونگرم و ورزیده هستند و چهرههای ویژه­ای دارند. اصولا طبیعت دریا و طبع نامتعادل و ناآرامش، این مردم را برای هر خطری آماده می­کند و به آنها با آمادگی به پیشواز حوادث می­روند. شناگرهای خوبی هستند. قایق­رانی و لنج­سواری را به خوبی فراگرفتهاند و تجربیات را سینه به سینه انتقال می­دهند. البته جغرافیا نیز در این مسئله بی­تأثیر نیست. به عنوان مثال علت زاغ بودن چشمهای این مردم استفاده فراوان از فسفر موجود در ماهی است یا روشنی پوست مردم شمال به علت درجه حرارت و شرایط دمایی حاکم بر منطقه است. - جزیره برای یک ملوان چه حسی دارد؟ سوال خوبی است. همانطور که به شما گفتم، محیط گشتی یک فضای بسته و محدود است که ظرف ده دقیقه به تمام نقاط آن اشراف پیدا می­کنید. بر روی آب هم بر خلاف خشکی شما نشانههایی برای گذر مسافت و زمان ندارید و شاید ابتدا انتهای سفرتان در یک فضا بگذرد که تمامش را آب احاطه کرده، حال فکر کنید در این فضا یک جزیره برای شما چه حسی ایجاد می­کند. همان حسی که در آرزوی رسیدن به خشکی برای شما مثال زدم. البته من این تجربه ر ا در رمان ((مخلوق)) نیز پیاده کرده­ام. این رمان به انسانهایی می­پردازد که از یک خواب ابدی بیدار می­شوند و برای اولین بار نخستین نسل بشر به خشکی می­رسد. این شاید از بهترین بخش­های رمان به شمار بیاید. - زیباترین دریا... هر دریایی برای خود زیباییهایی دارد و یک دنیای متفاوت است. شرایط برای من ایجاب کرد که زمانی را در خلیج فارس بگذرانم. دیدن آن آب شفاف و زلال، مرجانها، مرواریدهای درخشان و ماهیهایی که در آب شور خودشان را باد می­کردند از هر چیزی بیشتر جذابیت داشت. در این میان توجه مردم نیز به حفظ پاکیزگی دریاها شرط اساسی است. خاطرم هست که توقفی در (( کیپ تاون)) آفریقای جنوبی داشتیم. این ساحل با وجود مستعمره بودنش یکی از زیباترین و تمیزترین ساحلهایی بود که من دیده بودم. خط آهن از کنار ساحل می­گذشت و هنگام غروب شما کلبههای چوبی را می­دیدید که در بالکنهایشان برای صرف شام شمع روشن کرده بودند. فضایی کاملاً دلنشین داشت. باز هم تأکید می­کنم این دریا نیست که متفاوت است، بلکه نو.ع فرهنگها و نگاهها به دریا باعث تمایز شدن آن می­شود. - چند اصطلاح دریایی که به خاطر دارید به همراه کاربردشان بگویید. به عنوان مثال، گره دریایی همان فواصلی است که کشتی در آب پایین می­رود و فاصله بستر دریا تا سطح آب را با آن می­سنجد. اصطلاحاتی ویژه ناوها، مثل پاشنه ناو (عقب ناو) و سینه ناو (جلوی ناو)، پل فرماندهی سکان کشتی، دیده­بانی، آسایشگاه، انباروخن (محل قرارگیری زنجیر لنگر) البته من زیاد با این بخشها درگیر نبودم؛ به عنوان مثال در همان پل فرماندهی کلیه ابزار تخصصی و اداری قرار دارد که حرکت ناو را کنترل می کند. - صنعت کشتی سازی دنیا در چه وضعیت و موقعیتی قرار دارد؟ صاحبان اصلی این صنعت چه کشورهایی هستند؟ از نظر قدرت کشورهای انگلیس، آمریکا، ایتالیا و پاکستان هم حرفهایی برای گفتن دارند. البته به مانند صنایع خودروسازی امروز، هر کشوری تخصص خود را در روی یکی از بخشها قرار داده و این به علت تنوع و پیچیدگی ابزار و ساختارهاست. البته شما نباید نیروی دریایی خودمان را هم دست کم بگیرید. امروزه ما به راحتی قادر به طراحی و ساخت کشتی هستیم. در ساخت بسیاری از قطعات، خودکفا شده­ایم. یک زمان فقط در ماداگاسکار حوضچه خشک داشتیم اما حالا در بندرعباس نیز این امکان فراهم شده است. - به تازگی دریا رفته­اید؟ نه، خیلی وقت است که فرصت نشده البته طبیعی است که بشر با شرایط خودش سازگاری کند اما همین حالا با وجود حل شدن در زندگی شهری و مسائل پیرامونش، باز هم وقتی چشمهایم را می­بندم، تمام زیباییهای آن روزها را می­ بینم. - در یک جمله اگر نوجوانها بخواهند دریانورد شوند چه پیشنهادی برایشان دارید؟ « ساکشان همیشه بسته باشد » یعنی اگر وابستگی به زندگی شهری و دوست و خانواده دارند، زندگی برای آنها دشوار خواهد شد. حتی اگر به قصد تجارت هم عازم سفر شوند شاید ماهها از وطن دور باشند. باید افرادی به این میدان قدم بگذارند که علاوه بر شناخت، صبر و استقامت فراوانی داشته باشند. - بهترین کتاهایی که راجع به دریا خواندید کدام است؟ (نهنگ سفید) و (پیرمرد و دریا)، اثر همینگوی آثار خوبی هستند. - تأثیر این حرفه روی آثارتان چه بوده است؟ من اصولاً با نگاه فلسفی به مسائل نگاه می­کنم و حتی بسیاری از دوستان به این نکته اشاره کردهاند که چرا به طور خاص در این خصوص کتابی ندارم. البته به امید خدا قرار است نگارش مجموعه ای چهار جلدی را با عنوان (خورشید پنهان) به پایان ببرم که به طور خاص، تجربیات مرا در دریا در برمی­گیرد و به حوادث سالهای 57 تا 67 مربوط می­شود کما اینکه در سایر آثارم مثل (سیا بمبک) که به معنای کوسه سیاه است با نگاهی فراواقعی (سورئالیستی) همانند (مخلوق)، مسائل را روایت کرده­ام. شخصیت اصلی سیا بمبک، یک مرد جنوبی با فرم و خلقیات مردان دریا است. - از آخرین کارهایتان بگویید؟ از مجموعه داستانهای جنگ، (حضور) آماده چاپ است و نقد رمانهای احمد محمود با نام (باران بر سرزمین سوخته) کتابی با حجمی 450 صفحه­ای، در مراحل دریافت مجوز انتشار است. * اسکراپ؛ ناوها و کشتیهای بزرگ پس از مدتی در بخشهای تحتانی دچار رسوب زدگی و آغشته شدن به جلبک و گیاهان دریا می­شوند که طی عملیاتی به نام (اسکراپ) این ضایعات در حوضچههای مخصوصی از کشتی پاک می­شوند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 19