گلهای گوسفند میافتادید که دنبال چوپان جست
و خیز میکنند. ما در دریا هر 15 روز یک بار به
حمام میرفتیم چون در آن محیط از دود و آلودگی
خبری نبود و شما با یک دوش ساده، انگار همین
حالا استحمام کردهاید. باز هم باید تأکید کنم که
زندگی روی دریا قشنگیهای خاص خودش را دارد
که تا شما آنها را لمس نکنید نمیتوانید متوجه
صحبتهای من بشوید.
- تجربه سینمایی شما از دریا چطور بود؟
شرایط فیلم (آلفا هنوز زنده است) ایجاب میکرد
که حدود بیست دقیقه از این فیلم 80 دقیقهای
زیر آب ضبط شود. آنجا بود که من با نگاهی عمیقتر
به زیباییهای زیر دریا توجه کردم. در تنگه هرمز به
دلیل وجود کوسهها قفسی ساخته بودیم که فیلم
بردار با دوربینش در امان باشد ولی متأسفانه پس
از سه روز فیلمبرداری در لابراتوار متوجه شدیم که
نگاتیوها خراب شدهاند. فیلمبرداری زیر آب هم
سختیهای خاص خودش را دارد و ما مجبور شدیم
در جزیره خارک کار را مجدداً ادامه دهیم. از اتفاق
در همان زمان کوسه ای در آب جست و خیز میکرد که
فیلمبردار ما را ترساند و از آمدن به زیر آب امتناع
کرد. دستیارش گفت که اگر من هم با او بروم این کار
را انجام میدهد. آنجا بود که بعد از بستن تجهیزات
برای اولین بار زیر آب را کامل دیدم. زیباییهایی
که غیر قابل تصور است. این فیلم چندین بار از
تلویزیون پخش شده و برای من تجربه خوبی بود.
- به موج و تلاطم اشاره کردید. آیا اینها
وحشت نیز به همراه دارد؟
بیایمانترین و غیر معتقدترین افراد در لحظات
بحرانی قرآن به سر میگرفتند. تختهای ما از سه
قسمت تسمه داشت تا در هنگام خواب از روی تخت
پایین نیافتیم. تمامی میزهای غذاخوری چندین
سانتی متر لبه داشت تا ظروف غذا زمین نریزند. به
یاد دارم که شبها از وحشتی که ایجاد میشد ما
اشهدمان را میگفتیم. یکبار برای اسکراپ کردن به
حوضچه خشک ماداگاسکار رفته بودیم. پیش از ما
یک ناو آلمانی غول پیکر نیز اسکراپ کرده بود و ما
با هم برخورد داشتیم. چند روز پس از اینکه باخبر
شدیم آن ناو در همان مسیر ما غرق شده وحشتمان
بیشتر شد. لحظاتی بود که ما بیش از بیست روز روی
آب بودیم. مدام در تلاطم و حرکت. آن زمان بود که از
خدا میخواستیم تا چهارده روز فقط در یک مساحت
نیم متری باشیم اما زیر پایمان زمین سخت باشد. از
این دگرگونیها خلاص شویم. البته متأسفانه انسان
تا در شرایط قرار میگیرد، واکنش نشان میدهد و
بعد از گذشت زمان فراموش میکند. اگر به فردی
عادی بگویید شخصی هست که آرزو دارد تا چند
هفته از یک مساحت کوچک خارج نشود و همان جا بی
حرکت زندگی کند، شاید او را دیوانه خطاب کند اما
اگر او هم در این شرایط قرار بگیرد شاید همین آرزو
را داشته باشد.
- با توجه به آنچه گفتید تمام این سفرها
پرمخاطره و همراه با اضطراب بوده است؟
البته اینطور هم نبود. مسائلی پیش میآمد که
مسیر زندگی ما را هم تغییر میداد. من یکی دو
مورد از آنها را برای شما تعریف میکنم که به زندگی
خودم باز میگشت.من در سال 53 مشکلی داشتم
که ار نظر روحی خیلی آزارم میداد و در زندگی
ناامیدم کرده بود. در همان زمان در اقیانوس اطلس
در حرکت بودیم که به تنگه جبلالطارق رسیدیم.
عظمت این منطقه باعث شده بود به آن ستونهای
هرکول بگویند. ما از قلهای که به تنگه، اشراف
داشت توسط اتومبیل بالا رفتیم تا سیاحتی کنیم
آنجا توپ بزرگی بود که دهانه لولهاش بهاندازه
جثه یک مرد قد بلند بود. من از آن ارتفاع که انتهای
اقیانوس را با انحنای باریکی نشان میداد به کشتی
خودمان نگاه کردم بهاندازه یک قوطی کبریت بود.
به اتاق خودم فکر کردم گه در این قوطی قرار دارد و
دیدم چیز بسیار کوچکی خواهد شد. همینطور تخت
خودم، خودم و غم خودم را در نظر گرفتم که در این
دنیا به این عظمت چقدر کوچک و ناچیز است. آنجا بود که تحولی در من به وجود آمد. البته اتفاقی جالبی
هم چند ماه بعد زخ داد. در یکی از سفرها در حال و
هوای طوفانی دریا، لکه سیاهی را دیدم و بر اساس
قانون بینالمللی دریایی برای نجات کشتی یا اشخاص
طوفانزده احتمالی به سمت آن لکه حرکت کردیم. با
کمال تعجب دیدیم که یک زوج پیر انگلیسی در یک
قایق چوبی بادبانی در حال سفر هستند. پس از پرسوجو متوجه شدیم که آنها هر سه سال یک بار طول
اقیانوس را با همین وسیله طی میکنند و هیچ نیازی
به کمک ما ندارند. ببینید چه حالی به ما دست داد.
هر حادثهای که برای ناو فولادی ما رخ میداد برای
آنها نیز محتمل بود اما آنها ترس را نمیشناختند و
از جنس دیگری فکر میکردند.
- مردان دریانورد چه ویژگیهایی پیدا
میکنند؟ دریا دل شدن واقعی است؟
دریا اصولا شما را پخته میکند. گشتی یک پادگان
کوچک است که از شما یک مرد میسازد. چون شما
با طبیعت روبرو شدهاید و هر چه این روبرویی بیواسطهتر باشد، فرد خود ساختهتر می شود. نگاه
شما به جهان و دنیای پیرامونتان عوض میشود.
من حتی در خصوص جنگ این پیشنهاد را دادم که
نویسندگان چند روز را در کشتیها و در حین انجام
مانورها بگذرانند و ببینند وقتی یک توپ شلیک
میشود چه حسی به خدمه دست میدهد یا وقتی
موج مرده ایجاد میشود، کشتی چه وضعیتی دارد.
همانطور که گفتم غم و شادی شما در دریا جنس
دیگری به خود میگیرد. شما از بسیاری تعلقات شهری
پاک میشوید و روحتان شستشو پیدا میکند. تحمل
و صبر برای یک دریانورد موضوع اصلی است چون
شاید شما ساعات طولانی را در یک فضای مشخص و
محصور باشید و ساعت اول و دهم شما هیچ تغییری
نداشته باشد.
-کشتیرانی هم برای خودش فرهنگ خاصی
دارد. کمی در اینباره برایمان بگویید.
در اینباره میشود بسیار صحبت کرد، اما
شاخصههایی هست که خود نمایانگر خاص بودن این
فضا است. به طور کلی کشتی یک کشور کوچک است
با جغرافیایی از پیش تعیین شده و حساب شده،
ناخدا همانطور که از اسمش پیداست، خدای کشتی
به حساب میآید. کشتی قانونهای خاص خودش را
دارد. شاید در فیلمها دیده باشید که مثلا اجساد
را در آب میاندازند یا برای ادای احترام گلوله توپ
شلیک میکنند. نکته جالب این است که در کشتی
هیچ فرد غیر ضروری وجود ندارد تمام وظایف
مشخص شده چون ممکن است کوچکترین اشتباه
به غرق شدن کشتی منجر بشود. فرقی هم ندارد که
کشتی نظامی، تجاری یا تفریحی باشد.
- آیا این فرهنگ در مردم ساحلنشین هم
دیده میشود؟
به میزان ارتباطی که این مردم با دریا دارند،
درجات خود ساختگی و قائم به ذات بودنشان تغییر
میکند. در مناطق جنوبی حتی شکل ظاهری افراد نیز
تفاوتهای خاصی دارد. اغلب آنها موهای فر دارند
و خونگرم و ورزیده هستند و چهرههای ویژهای
دارند.
اصولا طبیعت دریا و طبع نامتعادل و ناآرامش،
این مردم را برای هر خطری آماده میکند و به آنها با
آمادگی به پیشواز حوادث میروند. شناگرهای
خوبی هستند. قایقرانی و لنجسواری را به خوبی
فراگرفتهاند و تجربیات را سینه به سینه انتقال
میدهند. البته جغرافیا نیز در این مسئله بیتأثیر
نیست. به عنوان مثال علت زاغ بودن چشمهای این
مردم استفاده فراوان از فسفر موجود در ماهی است
یا روشنی پوست مردم شمال به علت درجه حرارت و
شرایط دمایی حاکم بر منطقه است.
- جزیره برای یک ملوان چه حسی دارد؟
سوال خوبی است. همانطور که به شما گفتم، محیط
گشتی یک فضای بسته و محدود است که ظرف ده
دقیقه به تمام نقاط آن اشراف پیدا میکنید.
بر روی آب هم بر خلاف خشکی شما نشانههایی
برای گذر مسافت و زمان ندارید و شاید ابتدا
انتهای سفرتان در یک فضا بگذرد که تمامش را آب
احاطه کرده، حال فکر کنید در این فضا یک جزیره
برای شما چه حسی ایجاد میکند. همان حسی که در
آرزوی رسیدن به خشکی برای شما مثال زدم. البته
من این تجربه ر ا در رمان ((مخلوق)) نیز پیاده کردهام.
این رمان به انسانهایی میپردازد که از یک خواب
ابدی بیدار میشوند و برای اولین بار نخستین نسل
بشر به خشکی میرسد. این شاید از بهترین بخشهای رمان به شمار بیاید.
- زیباترین دریا...
هر دریایی برای خود زیباییهایی دارد و یک دنیای
متفاوت است. شرایط برای من ایجاب کرد که زمانی را
در خلیج فارس بگذرانم. دیدن آن آب شفاف و زلال،
مرجانها، مرواریدهای درخشان و ماهیهایی که در
آب شور خودشان را باد میکردند از هر چیزی بیشتر
جذابیت داشت. در این میان توجه مردم نیز به حفظ
پاکیزگی دریاها شرط اساسی است. خاطرم هست که
توقفی در (( کیپ تاون)) آفریقای جنوبی داشتیم. این
ساحل با وجود مستعمره بودنش یکی از زیباترین
و تمیزترین ساحلهایی بود که من دیده بودم. خط آهن از کنار ساحل میگذشت و هنگام غروب شما
کلبههای چوبی را میدیدید که در بالکنهایشان
برای صرف شام شمع روشن کرده بودند. فضایی
کاملاً دلنشین داشت. باز هم تأکید میکنم این دریا
نیست که متفاوت است، بلکه نو.ع فرهنگها و
نگاهها به دریا باعث تمایز شدن آن میشود.
- چند اصطلاح دریایی که به خاطر دارید به همراه کاربردشان بگویید.
به عنوان مثال، گره دریایی همان فواصلی است که
کشتی در آب پایین میرود و فاصله بستر دریا تا
سطح آب را با آن میسنجد. اصطلاحاتی ویژه ناوها،
مثل پاشنه ناو (عقب ناو) و سینه ناو (جلوی ناو)،
پل فرماندهی سکان کشتی، دیدهبانی، آسایشگاه،
انباروخن (محل قرارگیری زنجیر لنگر) البته من زیاد
با این بخشها درگیر نبودم؛ به عنوان مثال در همان
پل فرماندهی کلیه ابزار تخصصی و اداری قرار دارد
که حرکت ناو را کنترل می کند.
- صنعت کشتی سازی دنیا در چه وضعیت و
موقعیتی قرار دارد؟ صاحبان اصلی این صنعت
چه کشورهایی هستند؟
از نظر قدرت کشورهای انگلیس، آمریکا، ایتالیا و پاکستان هم حرفهایی برای گفتن دارند. البته
به مانند صنایع خودروسازی امروز، هر کشوری
تخصص خود را در روی یکی از بخشها قرار داده و این
به علت تنوع و پیچیدگی ابزار و ساختارهاست. البته شما نباید نیروی دریایی خودمان را هم دست کم
بگیرید. امروزه ما به راحتی قادر به طراحی و ساخت
کشتی هستیم. در ساخت بسیاری از قطعات، خودکفا
شدهایم. یک زمان فقط در ماداگاسکار حوضچه
خشک داشتیم اما حالا در بندرعباس نیز این امکان
فراهم شده است.
- به تازگی دریا رفتهاید؟
نه، خیلی وقت است که فرصت نشده البته طبیعی
است که بشر با شرایط خودش سازگاری کند اما همین
حالا با وجود حل شدن در زندگی شهری و مسائل
پیرامونش، باز هم وقتی چشمهایم را میبندم، تمام
زیباییهای آن روزها را می بینم.
- در یک جمله اگر نوجوانها بخواهند دریانورد
شوند چه پیشنهادی برایشان دارید؟
« ساکشان همیشه بسته باشد » یعنی اگر
وابستگی به زندگی شهری و دوست و خانواده دارند،
زندگی برای آنها دشوار خواهد شد. حتی اگر به قصد
تجارت هم عازم سفر شوند شاید ماهها از وطن دور
باشند. باید افرادی به این میدان قدم بگذارند که
علاوه بر شناخت، صبر و استقامت فراوانی داشته
باشند.
- بهترین کتاهایی که راجع به دریا خواندید
کدام است؟
(نهنگ سفید) و (پیرمرد و دریا)، اثر همینگوی
آثار خوبی هستند.
- تأثیر این حرفه روی آثارتان چه بوده است؟
من اصولاً با نگاه فلسفی به مسائل نگاه میکنم و
حتی بسیاری از دوستان به این نکته اشاره کردهاند
که چرا به طور خاص در این خصوص کتابی ندارم.
البته به امید خدا قرار است نگارش مجموعه ای چهار
جلدی را با عنوان (خورشید پنهان) به پایان ببرم که
به طور خاص، تجربیات مرا در دریا در برمیگیرد و
به حوادث سالهای 57 تا 67 مربوط میشود کما اینکه
در سایر آثارم مثل (سیا بمبک) که به معنای کوسه
سیاه است با نگاهی فراواقعی (سورئالیستی) همانند
(مخلوق)، مسائل را روایت کردهام. شخصیت اصلی
سیا بمبک، یک مرد جنوبی با فرم و خلقیات مردان
دریا است.
- از آخرین کارهایتان بگویید؟
از مجموعه داستانهای جنگ، (حضور) آماده
چاپ است و نقد رمانهای احمد محمود با نام (باران
بر سرزمین سوخته) کتابی با حجمی 450 صفحهای،
در مراحل دریافت مجوز انتشار است.
* اسکراپ؛ ناوها و کشتیهای بزرگ پس از مدتی در بخشهای تحتانی دچار رسوب زدگی و
آغشته شدن به جلبک و گیاهان دریا میشوند که طی عملیاتی به نام (اسکراپ) این ضایعات
در حوضچههای مخصوصی از کشتی پاک میشوند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 19