مجله نوجوان 02 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 02 صفحه 17

رضا جوانی کشتی در سینما TITANIC در سال (1998 میلادی) و (1377 شمسی) همه چیز از یک اتفاق جدید در سینما خبر می­داد. تقریباً تمام سینما دوستان ایران از این اتفاق بزرگ سینمایی حرف می­زدند. همچنین در اکثر نشریات سینمایی و غیر سینمایی از یک ستون ناقابل تا یکی دو شماره کامل را به فیلم اختصاص داده بودند. به نظر خیلیها این اتفاق آنقدر بزرگ بود که تاریخ سینما هیچگاه نظیر آن را به خود ندیده بود و به نظر بعضیها یک دروغ تبلیغاتی بزرگ بود. شاید هیچ فیلمی بهاندازه تایتانیک باعث حرکت و تأثیر در سینمای دنیا نشده باشد؛ بزرگترین پروژه سینمایی در تاریخ سینما که حدود 20 میلیون دلار هزینه برداشت. پرفروش­ترین فیلم تاریخ سینما که دو ماه پس از اکران در امریکا حدود یک میلیارد و دویست میلیون دلار فروش کرد از همه مهمتر با دریافت 11 جایزه طلایی اسکار، رکورد دریافت جایزه در جشنواره اسکار را نیز به خود اختصاص داد. جمیز کامرون بعد از تجربه موفق (( ترمیناتور2 )) دست به یک سرمایه­گذاری بزرگ زده بود و این بار هالیورد حاضر شده بود سرمایه عجیب و غریب فیلم را تأمین کند. این فیلم به طور کامل تمام مشخصات تئوری هالیورد را در برداشت. تماشاگر باید در سینما بهت زده شود، به صندلی سینما بچسبد، دهانش خشک شود و یا به قول آمریکاییها بگویید(wow) تایتانیک از یک طرف صحنههایی از زندگی یک پسر فقیر اما خوش­بر و رو را نشان می­دهد که اتفاقا بلیت تایتانیک را توی قمار برده است و از طرف دیگر دختری اشرافی را نشان می­دهد که مجبور شده به خاطر بدهیهای پدر مرحومش با یک مرد متمول ازدواج کند و بقیه ماجرا.. به نظر بعضیها تایتانیک آنقدر غرق در جاذبههای تصویری و جلوههای سینمایی شده است که کاملا از اندیشه و هنر تهی است. البته این نظر را بگذارید کنار نظر یک خانم استرالیایی که تلاش می­کرد دفعات دیدن فیلم را از 65 بار به 98 بار برساند! البته اولین بار نبود که کشتی آنقدر بر سینما تأثیر می­گذاشت. کشتی وسینما از ابتدایی­ترین تا عظیم­ترین و پرهزینه­ترین فیلمها با هم عجین هستند به طور مثال(( رزم ناو پوتمکین)) اثر جاودانه ((سرگنی آیزنشتاین)) که دارای اولین تدوین کلاسیک سینماست یا ((شورش در کشتی پونتی)) سینمای ایران نیز از این قضیه مستثنی نیست مثل (( کشتی آنجلیکا))، (( ناخدا خورشید))، (( جنگ نفتکشها)) اما چرا کشتی؟ چرا بسیاری از سینماگران کشتی را بستر مناسبی برای خلق اثر می­بینند. فرض کنید مسافر یک کشتی اقیانوس پیما هستید و کشتی درست وسط اقیانوس است. جز آب و آسمان و کشتی که سوار آن هستند هیچ چیزی دیده نمی­شود. کشتی شما، تبدیل می­شود به یک جامعه مستقل و کاملا تنها، پس تا رسیدن به مقصد، مسافران و خدمه کشتی با هم زندگی می­کنند و تمام ماجراها درون خود کشتی و آدمهای داخل کشتی اتفاق می­افتد از طرفی مدت سفر با کشتی بسیار طولانی­تر از انواع سفرهای دیگر است و از همه اینها گذشته کشتی، رمانتیک­ترین وسیله نقلیه است. سکوت، دریا، آسمان آبی، ستارههای شب و حتی طوفان دلایل بسیار خوبی است که از کشتی بستری بسیار مناسب برای تولید یک اثر سینمایی بسازد. محبوبه ابراهیمی شما آب خواسته بودید؟ کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز! باشد که باز بینیم، دیار آشنا را گفت در زمین راه بروید، همانا در آن نشانههایی است برای خردمندان. راه می­افتی برای کشف نشانههایی که وعده­ات داده است. مسافتها برایت کوتاه شدهاند. تو در این زمانی و ازاندیشه همنوعانت برخوردار. آسمان بالهایت را متعادل نگه می­داردو تو به جای راه رفتن پرواز می­کنی برای دیدن چیزهایی که هنوز ندیده­ای. حالا زمین با کوهها و درههایش، با دشتها و آبهایش زیر پای توست. می­گویی آب! پایین آبی نیلگون دریاست و درخشش آفتاب بر آن. صدای معلم جغرافی در گوشت زنگ می­زند : (( مساحت آبها دو برابر خشکیهاست)). روی تپه ای نشسته­ای و به تکاپوی مردانی چشم دوخته­ای که نمی­شناسی­شان. صدای تیشه و اره با هیاهوی آنان در آمیخته. درختی را انداخته اند و شاخههای نازک و برگهایش را می­تکانند. پوستش را می­کنند. بعد تخته پارهها را دست به دست به بالای تپه می­آورند. نیم تنه عریان کشتی با تخته­پاره پوشانده می­شود. بلند می­شوی و به دست بر تن مدور کشتی می­کشی. آفتاب در حال غروب کردن است. صدای آوازهای بومی جانورها، طعم شور نمک روی لبهایت، ماهیهای صید شده و نسیم خنکی که لابه لای موهایت می­دود. تو روی دریایی و دریای سخاوتمند و مهربان و وسیع، گهواره کشتی است و کشتی گهواره تو که در آن دراز بکشی و آسمان دریا را ستاره بشماری و به صدای امواج گوش فرا دهی. دستی به شانه­ات می­خورد. از جا می پری. لیوان آب به سویت دراز می­شود. مهماندار لبخند برلب، عذر خواهی می­کند و می­پرسد :(( خانم شما آب خواسته بودید؟!)).

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 17