کاوه کهن
سنباد هم صدف جمع می کرد.
بزرگترین کشتی
کشتی و قایق در زبانهای مختلف
کوچک که بودیم، ذوق ما خلاصه میشد در
یک جعبع پلاستیکی که دیدنیهایش یا فریاد
شادیمان را در میآورد و یا بغضی که اشک هم داشت.
وقتی در قاب کوچک جعبه جادو ((گالیور))
را دربین کشتیهای آدم کوچولوها میدیدیم،
وقتی(( سرندپیتی))، پسرک کوچک را از چنگ
کاپیتان یک پا و پرنده خنگش نجات میداد،
وقتی ((سندباد )) سوار بر
کشتی با موجودات عجیب
و غریب میجنگید، توی
ذهنمان دریا جایی بود که رمز
و رازش، جزیرههای ناشناخته
و ماهیهای غول پیکرش تمام
شدنی نبودند. حتی وقتی که
به دریا میرفتیم، از ترس
اینکه مبادا کوسه یا نهنگی
از آن بیرون
بیاید، تن به آن نمیزدیم. مادربزرگ هم با
داستانهای هزار ویک شبش ترس ما را کامل
میکرد. راستی گفتم قصه ؛ یاد مطلبی افتادم
هیچ میدانستی همین جناب سندباد
اصلیتش کجایی بوده است؟
او نیز در زمانی نه چندان دور در همین آب و
خاک به سر میبرده است و از نسل پدران ماست.
البته این اولین باری نیست که دیگران قصههای اصیل ما را به دیار خود میبرند و با رنگ و
لعاب، به خورد خودمان میدهند.
حالا میخواهند هندی باشند، اروپایی یا هر
جای دیگر، مهم این است که بدانیم
آن پسر بی باک از پی ریشه ما بوده است؛ یک
دریانورد سالهای دور. خلاصه، با تمام ترسها
ته ذهنمان همیشه یک نقطه روشن بود که ما
را تشویق می کرد وقتی بزرگ شدیم دریانورد
باشیم و دنیا را بگردیم. خدا را چه دیدید؛
شاید مثل آقای کلمب در طی این سفرها
اشتباهی و چپکی سرزمینی را کشف می کردیم.
علامت× را در ذهنمان حک می کردیم تا اگر
روزی روی یک تکه کاغذ نیم سوخته لوله شده
در کنار چند خط کج و معوج دوبار ه دیدمش،
خودمان را برای پیدا کردن یک گنج واقعی آماده
کنیم. خب آن زمان هم برای خودش دنیایی
داشت. راستی شما هم صدف جمع می کنید؟
یک مجموعه شخصی که جایش در دنج ترین
نقطه خانه است. اگر این طور است پس بگذار
من هم مجموعه سنگ و صدفهایم را بیاورم،
شاید دیگر فرصت نکنیم به دریا برویم.
حالا که بزرگتر شده ایم، دریا برایمان طور
دیگری است. دیگر گول نمی خوریم، ولی چرا،
شاید گول بخوریم چون هنوز هم جعبه خانه
ما گاهی وقتها فیلمهایی نشان می دهد
که همه را میخکوب می کند. نمی دانم شاید
دل دریا آنقدر بزرگ هست که دانستن راجع
به آن چندین سال وقت لازم داشته باشد.
مهم نیست که شما به دریا رفته باشید یا
سوار قایق شده باشید، بوق کشتی را با گوش
هایتان شنیده باشید یا هیچ کدام از این کارها
را نکرده باشید. مهم این است که طبع ذزیا زا
شناخته باشید. وقتی طوفان می شود،
انگار خدای دریا از یکی از بندگانش
ناراحت است. وقتی ماهیها در آب جست
می زنند، انگار دریا مهر مادری اش را به
مردم ساحل نشان می دهد. فکر می کنم اگر
سندباد هم در روزگار ما بود، برای خودش از
دریا یادگاری برمیداشت تا در خانه اش به یاد
او باشد و صفاتی را که در این گستره بیکران
یافت می شود را با خودش مرور کند:
بزرگی، بخشایش، جنبش، شور و حرکت، ژرفا،
پاکی، نظم و غرور.
بزرگترین کشتی جهان، آتلانتیس است.
این کشتی آمریکایی، یک ناو جنگی است که 1748 متر
طول و 978 متر عرض دارد.
زبان قایق کشتی
1. انگلیسی Boat ship
2. روسی Lotka لُتکا *
3. فرانسه Bateau Nauine-bateau (کشتی جنگی)
4. ژاپنی feune فونه
5. ارمنی Navagناواگ Nav ناو
6. عربی الفلک، السفینه
7. آلمانی Buat Sohill
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 02صفحه 20