مجله نوجوان 38 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 38 صفحه 12

تاریخ بازنویسی و تلخیص : حبیب بابایی سفرنامه دِلاواله درباره تاریخ صفویان اطلاعات بسیار باارزشی را می توان از لابه لای سفرنامه هایی که توسط اروپاییان ، در این دوره نوشته اند به دست آورد. البته انگیزه نوشتن این سفرنامه ها بیشتر به دلایل سیاسی و نظامی بوده ، با این حال می توان اطلاعاتی هم در مورد زندگانی اجتماعی مردم آن دوران و آداب و رسوم آن روز بیرون کشید. یکی از این سفرنامه ها که خوشبختانه در دسترس ما بوده سفرنامه فردی ایتالیایی به نام "پیترو دلاواله" است. وی پس از ماجراهای بسیار در دوران جوانی ، عازم یک سفر طولانی به مشرق زمین شد. او از ترکیه امروزی سفر خود را آغاز کرد و به سرزمینهای دوری مثل مصر ، سوریه ، عراق ، ایران و هند رفت و پس از نزدیک به دوازده سال دوری ، دوباره به زادگاه خود ایتالیا بازگشت. پیترو به طرز بسیار جالبی جزئیات سفر خود را به صورت نامه برای یکی از دوستانش نوشته که سفرنامه وی حاصل همین نامه نگاریها است. لازم است یادآور شویم که این جهانگرد ایتالیایی مدت شش سال و در زمان شاه عباس اول صفوی در ایران به سر می برده است. قصد ما این است که برخی اعتقادات و آداب اجتماعی جالب ایران آن روز را که در سفرنامه مذکور نوشته شده برای شما بازگو کنیم. *** از جملات آوازها البته چیزی نفهمیدم زیرا از زبان فارسی چیزی نمی دانستم فقط می دانم که نام شاه عباس پی در پی برده می شد و گمان می کنم تمام اشعار در مدح او بود. باید بگویم شاه در ایران آن قدر مورد ستایش است که وقتی می خواهند قسم بخورند می گویند "به سر شاه عباس" و اگر کسی به مقدسات قسم بخورد آن قدر به حرف او اعتماد نمی کنند تا به اینکه بگوید قسم به سر شاه ، به علاوه مدام از اشخاص عامی شنیده ام موقعی که درباره موضوعی حرف می زنند مثلا اگر بخواهند آرزوی مسافرت خوشی را برای کسی بکنند می گویند امید است اراده شاه عباس چنین باشد ، خلاصه به شاه عباس اعتقاد دارند و به او نسبتهایی می دهند که فقط به خدا برازنده است و بس! *** چند عدد قاشق چوبی سر سفره موجود داشت ولی به غیر از ما فرنگیها هیچ کس از آنها استفاده نکرد زیرا ایرانیان از دست خود به عنوان قاشق استفاده می کنند و به طریق خاصی چهار انگشت را به طور پیوسته به یکدیگر ، در داخل ظرف غذا می چرخانند. *** زمین و ده و به طور کلی هرچه به پدر تعلق دارد ، بعد از مرگ به فرزندان او ارث می رسد. کسی می میرد بازماندگانش صورت اموال او را به عنوان اطاعت و بندگی تقدیم شاه می کنند و او اگر چیزی را بپسندد ضبط می کند و بقیه به ورثه تعلق می گیرد! وقتی از کسی ناشایستگی مشاهده شود تمام اموالش ضبط می شود. البته این قاعده عمومی نیست. *** باید بگویم ستاره شناسی آن قدر در ایران رایج است که حتی سربازان عامی و بی اطلاع نیز در صحنه های نبرد ، تقویم را از حفظ دارند و بدون مراجعه به کتاب از نزدیکی و دوری ستارگان و امثال آنها آگاهند. شاه شخصا همیشه یک نفر منجم همراه دارد و بدون مشورت با او گام برنمی دارد. تعداد اهل علم و دانایان رشته های دیگر علوم نیز نسبتا زیاد است و این عده ، از مردمان زحمت کشیده ای تشکیل شده اند که شغل آنها نظامی گری نیست. و از اصیل زادگان و وابستگان به خاندانهای سلطنتی هم نیستند. به نظر من اشخاص شریف ایران همین عده هستند که به علت حسادت دیگران عقب مانده اند. بعضی از این افراد به ادبیات آشنایی کامل دارند و با وجودی که با عالمان اروپایی قابل مقایسه نیستند ، اگر آنها را با سایر شرقیها مقایسه کنیم مردمان عالمی به شمار می آیند. *** این مطلب را نیز باید اضافه کنم که هرقدر جُرم مجرمی شدید باشد ، اگر به خانه شاه پناه ببرد در امان است. هم اکنون

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 38صفحه 12