جوجه کلاغ
زندگی تکراری در حوض
و با هیجان فریاد زد: آفرین ماهی خوشگل مثل این که سر عقل
آمدهای. بیا بالاتر تا با هم به گردش برویم. برویم پشت بامها
را بگردیم. به سطلهای زباله سری بزنیم. کنار لولههای بخاری
خودمان را گرم کنیم و از بوی غذای آشپزخانهها حدس بزنیم که
امشب ته ماندةکدام غذا قسمتمان میشود.
ماهی دوباره دور شد و رفت به گوشةدیگر حوض.
-ماهی بیچاره! دریای به آن بزرگی را رها کردهای و توی این
حوض کوچک تنهایی مشغول بازی شدهای. از این همه تکرار و
محد ودیت حوصلهات سر نمیرود؟
بازی تکراری، محیط تکراری، غذای تکراری و حتی منظرههای
تکراری. همیشه سایةهمین درخت توی حوض میافتد و همیشه
دلت خوش است که حرکت ابرها آن حوض ر اسایه روشن
میکند. از این همه شنا کردن، صبح و شب، تابستان و زمستان
چه سودی میبری؟ نه گردشی، نه شکاری، نه سطل زبالهای، نه
گوشةپشت بامی. نه دزدی یواشکی از مغازةقصابی، نه لوس
شدن برای آدمها که آشغال گوشت برایت پرت کنند. ماهی
بیعقل، گوش شنوا نداری یا آب گوشهایت را پر کرده ؟ چرا به
حرفهایم توجه نمیکنی؟ چرا چیزی نمیگویی؟
ماهی روی آب آمد و به گربه که
داشت دور میشد گفت:با همةحرفهایت
موافقم. فقط یک شرط دارد برای
شروع دوستی بیا چند دقیقهای
با من توی آب حوض شنا
کن! بعد هر جا که گفتی
میرویم.
گربه، نشسته کنار حوض، اطراف حوض پر از برف است و روی
آب حوض را لایهای نازک از یخ پوشانده است. گربه، ماهی قرمز
را میبیند که دارد زیر یخ شنا میکند. با پنجهاش گوشهای از یخ
حوض را میشکند و صدا میکند: سلام ماهی قرمز. صدای مرا
میشنوی؟
ماهی جوابی نمیدهد و کمی دورتر میرود.
گربه میگوید:میخواستم بگویم که در این هوای سرد شنا
کردن کاری بیهوده و حتی خطرناک است. ممکن است مریض
بشوی. من با این همه پشم و پیلی سردم است و اگر کنار لولة
بخاری گرم نباشم سردم میشود.
ماهی ساکت است و شنا میکند.
گربه میگوید: دوستان تو الان توی ماهیتابههای داغ روی اجاق
یا داخل ماکروفر هستند و گرمای مطبوع، ذرههای وجودشان را گرم
میکند. حتی بعضیهاشان از شر فلسهای مزاحم راحت شدهاند و
دارند استراحت می-کنند. همین امشب استخوانهایشان هم نصیب
ما خواهد شد. حالا تو حرف گوش نکن و در این سرمای طاقت فرسا
داخل این حوض یخ
زده برای خودت
شنا کن. آن قدر
شنا کن که از سرما
بمیری.
ماهی چرخی زد و
به طرف شکاف
یخ آمد، گربه
خوشحال شد
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 117صفحه 22