مجله نوجوان 119 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 119 صفحه 13

همۀ نامهای تو ای قوی، که ناتوانی را در تو راهی نیست، و کسی نمی­تواند بر تو چیره شود. ای متین، که همواره نیرومند و استواری و هر آنچه خود می­خواهی، به انجام می­رسانی. ای ولی، که دوست و یاور و یار، تنها توی و دوستانت را از نشاط قُرب سرمست می­گردانی. ای محصی، که شمار هر چیز را می­دانی و هیچ چیز از علم تو پنهان نیست. ای مُبدیء، که آغازگر جهانی و پیدا کنندۀ آن از نهان. ای معید، که بازگردانندۀ جهان و جهانیان به خویشتن توی؛ آغاز و پایان همه تویی. ای مُحیی، که هستی را که سراسر زندگی است، تو زندگی بخشیده­ای. ای مُمیت، که با مرگهای پیاپی، همگان را به خود باز می­گردانی. در کوچه باغ حکایت به عارفی گفتند: چگونه مورد عنایت خدا واقع شدی و به این مقام رسیدی؟ گفت: شبی مادرم از من آب خواست. درخانه آب نبود. به چشمه رفتم و آب آوردم. تا برگشتم، مادر به خواب رفته بود. با خودم گفتم اگر بیدارش کنم، اذیّت می­شود. بر بالین او بیدار ماندم تا اگر بیدار شد، به او آب بدهم. صبح شد. مادرم گفت: چرا بیدار مانده­ای؟ ماجرا را تعریف کردم. مادرم نماز گزارد و دست به دعا برداشت و گفت: «الهی! چنان کن که این پسر، مرا بزرگ و عزیز داشت، در میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان.» هرچه دارم، از این دعای مادر دارم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 119صفحه 13