مترجم: معصومه ولی
درسهایی از ژاپنیها II
میشد. سرپرست لحظاتی را در حین کارکردن به بهانۀ
آموزش دادن با کارگر حرف میزد تا روحیاتش را بهتر
بشناسد. کارگر وقتی مشکلی داشت با سرپرست خود
صحبت میکرد تا مشکلات به بالاتر انعکاس پیدا کند.
وقتی به اضافه کاری نیاز بود مستقیم به کسی نمیگفتند
اضافه کار بمانید بلکه صبح در حین صحبت به یک
نفر میگفتند امروز کار زیاد است و افراد دیگری به خود
اجازه نمیدادند محیط کار را ترک کنند، میماندند تا
کار را به اتمام برسانند. صاحب کارخانه هیچ وقت لفظ
کارگرهایم،یا کارخانهام را به کار نمیبرد... آنجا از یک
کارگر معمولی تا صاحب کارخانه همه لفظ کارخانۀمان
را به کار میبردند. وقتی سودی وارد کارخانه میشد
این سود نسبت به میزان حقوق بین همه توزیع میشد.
در آنجا کارگران معتقدند اگر خوب کار کنند سود
کارخانه بیشتر میشود و اگر سود بیشتر شود شرکتشان
گسترش مییابد و شرکت که گسترش یافت اعتبارشان
در کشور بالا میرود. لذا همه دست به دست هم تلاش
میکنند ، دنیای آنها دنیای همدلی و همکاری است.
آنها تعطیلاتی دارند به اسم «گلدن ویک» که تقریبا
هر چهار ماه در کل ژاپن،چند روز کارخانجات تعطیل
است. مسؤولین کارخانه یک شب قبل از تعطیلی، همۀ
کارگران را جمع میکنند و میروند بیرون، جشن کوچکی
میگیرند و وقتی میخواهند حقوق کارگران را بدهند از
آنها قدردانی میکنند و این حسن نیت باعث میشود
که حتی خارجیها هم برای آنها خوب کار کنند.
* در ژاپن مسؤولین با کارگرها خوب و صمیمی بودند
و کارگرها هم از آنها اطاعت میکردند. مسؤولین در
آنجا به همۀ افراد توجه میکردند. در آنجا مسؤولین
رفتارشان به گونهای بود که کارگر به کارش علاقمند
میشد، به نحوی که اگر یک روز سر کارش نمیآمد
دلش برای همکاران،محل کار و حتی دستگاهی که با
آن کار میکرد تنگ میشد. مسؤول،وقتی میخواست
کاری را به کسی بسپارد،نخست ساعتی آن کار را با
وی انجام میداد و وقتی مطمئن میشد او آن کار را
یاد گرفته است میپرسید: بروم؟ و سپس میرفت. آنها
هیچ وقت نمیگفتند بیا این کار را انجام بده،میگفتند
ممکن است به ما کمک کنید؟ یا میگفتند بیایید این
کار را با هم انجام دهیم. مدیران سعی میکردند الگوی
رفتاری کارکنان باشند. مثلاً مدیر وقتی میدید قسمتی از
کارخانه کثیف است یک حولۀ سفید به پیشانی میبست
و آنجا را جارو میکرد. در آنجا حتی اعضای خانوادۀ
صاحب کارخانه هم دوشادوش کارکنان کار میکردند.
هیچکس از صاحب کارش نمیترسید. همه سعی
میکردند کار خوب ارائه دهند و از این میترسیدند که
کارشان خراب شود و دیگران فکر کنند که فلانی کارش
بد است. اگر کاری خراب میشد مدیر داد و فریاد راه
نمیانداخت و کارگر را جلوی دیگران خوار نمیکرد،
بلکه برای او به آرامی شرح میداد که بهتر نیست کار
را به این طریق انجام میدادی؟
اگر در ماه کسی غیبت نمیکرد
و کارش را خوب انجام میداد
مبلغ قابل توجهی به او
پاداش میدادند. این
باعث میشد کارگر
تشویق شود و مرتب و
منظم سر کارش حاضر
شود.
زمانی برای صحبت
کردن و ارتباط با
کارگر در نظر گرفته
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 119صفحه 30