سارا جلوداریان
روح بزرگ
خبر ، شبیه نفسهای رو به پایان بود:
که شهر در قرق تودۀزمستان بود
به ساقهای جوان، سوز برف میپیچید
که هرچه بود، سپیدارهای عریان بود
زمانه، دستخوش سیر قهقرا میشد
بهشت، ملعبۀ کودتای شیطان بود
و عمق فاجعه آمد سراغ این مصرع
که سر سپردۀ سرهای در گریبان بود
هوای قافیه از این به بعد، اوج گرفت
به سمت روح بزرگی که در جماران بود
هوای قافیه آکنده از ترنم شد
شبیه قصۀمردی که رنگ باران بود
شبیه قصۀمردی که جای پاهایش
پل وصال میان خدا و انسان بود...
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 119صفحه 34