مجله نوجوان 08 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 08 صفحه 3

سرمقاله عالیه رضائیان جرعههای آب، نام تو را سلام می­دهند دوباره شهر سیاه سیاهپوش شده و کتبیههای منقوش به اشعار محتشم کاشانی دیوارها را پوشانده است. برپایی علم و کتلها برسر در هیأتها و تکایا خبر از رسیدن روزهای تلخی دارد که تا ابد تارک تاریخ بشریت را به سیاهی نشانه رفته است. روزهای تلخی که نفس را در ژرفنای سینه تنگ می­کند و داغ بوسههای وداع را درخاطره عطشناک آن دشت بلازده، تازه می­کند. صدای ناله و نوحه، گلو را تا تب سرخ ترین فریاد "هل من ناصر ینصرنی " پرواز می­دهد، جرعههای ناب اشک بربالهای بریده و دهانهای عطش زده می­چکد، تا قاصدکان سرگردان، بوی آب را از کوثر تا هنگامه نینوا، به پیشگاه قنداقه غرق خون ببرند. عشق در محضر جنون، به خون نشسته است. حماسه از عمق فاجعه می­آید و سرکش ترین تقدیر، آسمانی می­شود. ژرفی نگاه 72 حماسه ساز، در انتهایاندیشه بشر، هنوز بی ترجمان به خوشه چینی عقل نشسته است. کجاست ردپای کویر؟کجاست شراب سرخ عطش؟ کجاست خیمههای ملتهب؟ کجایند مردان داغدار کاروان؟ لبها تفتیده، چشمها خشکیده، پاها تاول زده، بدنها تازیانه خورده فریادها در گلوشکسته! چه بهتی از داغ زمین می­تراود! علمدار قافله کجاست؟ فریادرس حنجرهها ی سوخته، در انحنای کدامین فریاد، شب مغموم نینوا را، ناله سر می­دهد؟ حالا هنوز هم قصه دخترکان عصر عاشورا، جان را به آتش می­کشد. حالا هنوز هم بعد از چهارده قرن جرعه­های آب، نام­ تو را سلام ­می­دهند و خاک خون رنگ کربلا، سجده گاه عاشقان توست آنگاه که خون و جنون، رجعت آینهها را به تجلی آفتاب می­برد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 08صفحه 3