مجله نوجوان 08 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 08 صفحه 8

چرا شعر می­خوانیم؟ یعنی خواندن شعر کدام نیاز ما را برطرف می­کند؟ به زبان خودمانی تر شعر به چه درد می­خورد؟ به هرحال دراین روزگار که تحول و سرعت، فرصتی برای پرداختن به خیلی از کارهای مهم باقی نمی­گذارد، اختصاص دادن زمانی به شعر، غیر منطقی به نظر می­رسد. این غیر منطقی بودن وقتی پررنگ تر می­شود که بدانیم برای خواندن و لذت بردن از شعر باید یک شعر را بارها بخوانیم و ساعتها در آن تامل کنیم. اما ما غالباً حتی فرصت خواندن درسهایمان را هم نداریم به همین علت است که کتابهای قطور به جزوهها وخلاصه نویسیها تبدیل می­شود و همین طور هم مجالی برای تأمل و تفکر نمانده، بنابراین به جای فکر کردن و یافتن پاسخ سؤالها، ما از میان جوابهای آماده یکی را انتخاب می­کنیم و علامت می­زنیم و این یعنی هنر تست زدن که مشترک است میان همه دانش آموختگان! خوب، وقتی در مورد جدی ترین فعالیت دوره جوانی یعنی تحصیل و دانش آموزی اوضاع این گونه است، خیلی دل و دماغ می­خواهد که آدم فرصت شعر خواندن هم پیدا کند آن هم با آن همه تشریفات و دنگ و فنگ که دارد. البته در قدیم که اشتغالات مردم کمتر بوده و این همه تنوع رسانه­ای و سرعت ارتباطات وجود نداشته، شعر گفتن و شعر خواندن نقش مؤثری درزندگی داشته است. شعر بهترین رسانه برای انتقال اطلاعات و تبلیغ سیاسی و اعتقادی بوده و به دلیل سهولت یادگیری و سرعت گسترش آن و همچنین ماندگاری شعر در حافظهها، ابزار بسیار مؤثری برای نفوذ در افکار عمومی بوده است در روزگاری که اکثر مردم بی سواد بودند و نسخه برداری و تکثیر کتابها با دشواری انجام می­شد، شعر که برای گسترش خود مدیون حافظه و ارتباط شفاهی میان مردم بود، فرصت خودنمایی و انتشار می­یافت اما امروز با نفوذ و تأثیر گذاری جادویی رسانههای قدرتمندی مثل سینما وتلویزیون و شبکههای مخابراتی و مطبوعات، برای نقش رسانه­ای شعر جایی نمانده است. در تقسیم بندی نیازهای انسان، معمولاً خوراک و پوشاک را نیاز اولیه محسوب می­کنند و گرایشهای هنری را در آخرین مراتب این طبقه بندی قرارمی­دهند. اما اگر بگوییم که گرایش به هنر و به خصوص گرایش به شعر، نیاز اولیه انسان است و بدون آن اصلا حیات انسانی غیر ممکن است، به نظر می­رسد که اغراق شاعرانه را جایگزین منطق و استدلال کرده­ایم. یعنی به سادگی می­توان افراد زیادی را مثال زد که در سراسر عمر خود حتی یک خط شعر نخوانده و نشنیدهاند اما با نشاط و سلامتی زندگی کرده و با آسودگی از دنیا رفتهاند. اصلاً نمونه پیدا کردن برای مواردی که انسانی با شعر زندگی کرده باشد خیلی دشوارتر است. به این ترتیب باطل بودن این ادعا که، شعر نیاز اولیه انسان است، واضح تر از آن به نظر می­آید که برای رد کردن آن نیاز به استدلال باشد. همه موجوداتی که در اطراف ما زندگی می­کنند یعنی همه گیاهان و جانوران، دارای ماهیتی از پیش تعیین شدهاند، یعنی ابتدا و انتهای زندگی و رفتارهای گوناگون آنها منطبق بر مسیری است که از قبل مشخص و خروج از مسیر برای آنها غیرممکن است. بنابراین همه موجودات با محیط خود و با شیوه زندگی شان سازگاری پیدا می­کنند و ناهنجاریهای رفتاری در آنها به وجود نمی­آید. اما در این میان انسان به دلیل ویژگیهایی که دارد با همه پدیدههای جهان متفاوت است. انسان ناگزیر است که مسیر حرکتش را از میان مسیرهای گوناگون ممکن انتخاب کند و همین قدرت انتخاب، یکی از ویژگیهای شخصیت انسانی است. همان طورکه خلاقیت و نوآوری نیز تنها از انسان ساخته است اغلب برتریهای انسان نسبت به سایر موجودات، ناشی از قدرت تفکر و ذهنیت اوست و در زمینه تواناییهای جسمی، این برتریها چندان چشمگیر نیستند. خلاقیت، قدرت تجزیه و تحلیل، تفکر منطقی، انتخاب، کسب تجربه و همه ویژگیهای برتر روح انسان اساساً وابسته به قدرتی خاص در ذهن هستند که تخیل نام دارد بدون قدرت تخیل همه تواناییهای ذهنی انسان نابود می­شود و بروز استعدادهای انسانی بستگی مستقیم به قدرت تخیل او دارد . حتی افرادی که فقط با قدرت بدنی وزور بازو کار می­کنند اگر از قوه تخیل بهره نبرند، قادر به ادامه کار نخواهند بود. شاید عجیب به نظر برسد اما اگر قوه تخیل نباشد حتی غذا خوردن و لباس پوشیدن انسان نیز مختل می­شود. اساساً همه فعالیتهای انسان برای پاسخ دادن به نیازهایی است که قوه تخیل برایش می­سازد و ترسیم می­کند اولین رفتار ویژه انسان - خوردن میوه ممنوع در بهشت - نیز برای ارضای خیال جاودانگی آدم بود. تلاشهای اقتصادی افراد که ظاهراً جدی ترین نوع رفتار اجتماعی است و تناسب چندانی با دنیای خیال ندارد در اصل برای ارضای تخیلات آنهاست و گرنه به محض برطرف شدن گرسنگی و یافتن لباسی که نیاز اولیه را برآورده کند باید انسان دست از تلاش بردارد. همان گونه که حیوانات پس از سیر شدن دیگر سراغ غذا نمی­روند و یا این که در سراسرعمر، نوع غذا و شکل لانه شان را تغییر نمی­دهند. اما آیا این تخیلات وسیع و همیشگی، دچار پراکندگی و بی نظمیاند؟ یا درمیان آنها می­توان جهت و نظمی را پیدا کرد؟ تخیلات و همه رفتارهای ناشی از آن به دلیل فطری بودن، دارای هدفی هستند و آن هدف میل به جاودانگی است ؛ یعنی انسان از نابودی و فنا گریزان است و به ماندگاری و پایندگی گرایش دارد و همه تلاشهایی که در طول عمر خود انجام می­دهد برای رسیدن به جاودانگی است. گرچه به نسبت سطح شعور و شناخت هرکس از جهان، نوع برداشت او از مفهوم جاودانگی متفاوت است، اما انگیزه اساسی همه فعالیتهای انسان تمایل به ابدی بودن است. یکی آن را در صندوقهای انباشته و حسابهای پر از پول، جست و جو می­کند و دیگری در پیدا کردن هستی خود برای اعتقاداتش. همه ساختههای انسانی، از اهرام مصر گرفته تا کتیبههای بیستون و از نغمه­های موسیقی تا کتابها و تابلوهای نقاشی و نظریات فلسفی و اعتقادی و سیاسی، نشان کوشش بی وقفه بشر برای گریز از فنا و میل به جاودانگی است، اما اهمیت دنیای مادی به گونه­ای است که گویا درست برخلاف تمایل انسان، همه چیز برای فنا شدن خلق شده است. همه زیباییها وتواناییها رو به نابودی می­روند و انسان که به اقتضای قدرت تخیل، در هر پدیده­ای صورت جاودانی می­بیند با تلخی این واقعیت روبرو می­شود که، نابودی سرنوشت حتمی­همه پدیدههاست. زیبایی گل­ها و پرندهها، دلربایی چهره محبوب، فریبندگی و شیرین زبانی کودکان، افسون و نشاط جوانی، همگی با سرعتی حیرت انگیز و با منطقی بی رحمانه دگرگون و سپس نابود می­شوند.. اگر قدرت تخیل نبود ما همه چیز را در شکل واقعی آن می­دیدیم و می­پذیرفتیم، اما با نگاهی که تخیل در ذات آن است، در هرپدیده­ای صورت حقیقی (و نه واقعی ) و بنابراین جاودان آن را می­بینیم. از این جاست که فریاد دلخراش

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 08صفحه 8