مجله نوجوان 08 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 08 صفحه 12

داستان کاوه کهن عباس در کربلایی دیگر بود اولین باری بود که تنها می­آمد. چهار سال پیش وقتی پدر بود با هم می­آمدند و دست پدر را می­گرفت و کوچه نصرت را تا انتها می­رفتند تا به تکیه حاجی برسند. چراغانیهای در و دیوار و بوی اسپند و گلاب که با هم مخلوط شده، برایش آشنا بود اما این بار همه چیز تازگی خاصی داشت. پسری ده ساله کنارش ایستاده بود و با زنجیری که به کمر بسته بود بازی می­کرد. صدای جیرینگ جیرینگ رشتههای زنجیر را دوست داست. داخل تکیه صدای بلندگوها کمی­آزار می­دادند اما به آنها عادت کرد. آرام از میان جمعیت رد شد و در گوشه­ای جا گرفت. همان جایی که هرسال با پدر می­آمد و وقتی جایی را نمی­دید، حوصله­اش سر می­رفت و می­گفت: « بابا بریم خونه، پیش مامان » اما باز هم آن صدا به گوشش رسید. صدای گرم و مخملی قشنگی که همه را ساکت کرد. پیرمرد شال سبزی به کمر بسته بود، با کلاهی نمدی میان حلقه حاضران ایستاده بود و دست چروکیده­اش را زیر ریشهای برفی­اش گذاشته بود و می­خواند: «هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله» مردی از میان جمع گفت : «خدا

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 08صفحه 12