مجله کودک 28 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 28 صفحه 25

یا یک دسته گل از یک پر از پَر بهتر است.» آنها سیب نداشتند، اما از این که پیرزن دسته گلی از گلهای زیبای باغ آنها را قبول می­کند، خیلی خوشحال شدند. زیباترین و بهترین دسته گلی را که تا آن وقت پیرزن دیده بود، به او تقدیم کردند. پیرزن با آرزوی زندگی خوب و خوش برای آنها خداحافظی کرده و به راهش ادامه داد. در راه به مرد جوانی برخورد کرد که لباسهای گرانقیمتی به تن داشت و معلوم بود که از خانواده­های ثروتمند شهر است. او بسیار مرتب و آراسته بود اما چهره­ای گرفته و غمگین داشت. پیر زن گفت: «چه روز زیبایی و چه جادۀ خوبی» و به نشانۀ احترام سرش را تکان داد. مرد جوان گفت: «زشت یا زیبا، خوب یا ید، برای من هیچ فرقی نمی­کند چرا که قصد داشتم به دیدن نامزدم بروم و طلا فروش فراموش کرده حلقه­ای را که به من قول داده بود برایم بفرستند، حالا من باید دست خالی به دیدار او بروم.» پیرزن جواب داد: «خوب، هدیۀ دیگری برای او ببر.» و با خودش گفت: «من فکر نمی­کنم که دیگر بتوانم سیب برای کیکم پیدا کنم!» بنابراین دسته گل را از سبدش بیرون آورد و به مرد جوان داد و او را خیلی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 28صفحه 25