مجله نوجوان 204 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 204 صفحه 5

چون بچه­های ما هستند دوستشان دارید؟» امام در جواب گفت: «نه، من به حسینیه هم که می­روم اگر بچه باشد، حواسم دنبال او می­رود. بعضی وقتها که صحبت می­کنم و می­بینم که بچه­ای گریه می­کند یا به من دست تکان می­دهد و اشاره می­کند، حواسم پیش او می­رود.» *** بهترین باغبان دنیا همسر حاج احمد آقا می­گوید: «امام به کودکان علاقۀ زیادی داشت و بسیار دیده می­شد که با آنها همبازی می­شد. در این میان علاقۀ خاصی به علی فرزند کوچک حاج سید احمد داشت. علی نیز تمام عشقش امام بود. هر روز به اتاق ایشان می­رفت و با وسایلشان بازی می­کرد. یک روز که ساعت و عینک امام را برداشته بود، آقا به او گفت: علی جان، عینک چشمهایت را اذیت می­کند و زنجیر ساعت هم ممکن است خدای ناکرده به صورتت بخورد. علی عینک و ساعت را داد و گفت: خوب بیایید با هم بازی بکنیم. من می­شوم آقا و شما هم بشوید علی کوچولو. امام گفت: باشد. بازی شروع شد. علی گفت: بچه که جای آقا نمی­نشیند. امام کمی خودش را کنار کشید و علی کنار امام نشست و گفت: بچه که نباید دست به عینک و ساعت بزند. در این هنگام آقا خندید و عینک و ساعت را به علی داد و گفت: بگیر تو بازی را بردی. منابع: صحیفۀ امام (جلد 3) پایه­های انقلاب (امیررضا ستوده) سرگذشتهای ویژه (مصطفی وجدانی) جلد 3 تکسواری ز راه دور آمد همرهش دشتی از بهاران بود با ردایی ز گل به مسند عشق تکیه زد آنکه رهبر جان بود از کلام خدایی­اش جوشید چشمه­های زلال حکمت و نور با تمام فروتنیها کاشت در دل ما مدام بذر غرور آبشار دعای نیمه شبش از بلندای عشق جاری شد با کلامش گل سحر خندید باغ لب تشنه آبیاری شد دل به دست نسیم مهر سپرد بوسه بر ساقه­های گلها زد خطبه خطبه کلام پر مهرش آتش عشق بر دل ما زد روح او را فرشته­ها یک شب غرق گل تا خودِ خدا بردند در کنار هزارها لاله پیکرش را به خاک بسپردند یاد آن باغبان پیر به خیر آنکه قلبش همیشه با ما بود یاد آن مرد آفتابی که بهترین باغبان دنیا بود مهدی پرویز

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 204صفحه 5