حسرت روی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

حسرت روی

حسرت روی

حسرت روی

  • امشب از حسرت رویت، دگر آرامم نیست
  • دلم آرام نگیرد که دلارامم نیست
  • گردش باغ نخواهم، نروم طَرْف چمن
  • روی‌ گلزار نجویم که گُلندامم نیست
  • من از آغاز که روی‌ تو بدیدم گفتم:
  • در پی‌ طلعت این حوروش، انجامم نیست
  • من به یک دانه، به دام تو به خود افتادم
  • چه گمان بود که در ملک جهان دامم نیست؟
  • خاک کویش شوم و، کامْ، طلبکار شوم
  • گرچه دانم که از آن کامْ طلبْ، کامم نیست
  • همه ایّام، چو «هندی‌» سر راهش گیرم
  • گر چه توفیقِ نظر در همه ایامم نیست