مجله نوجوان 113 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 113 صفحه 7

همة نامهای تو خدایا، تنها از تو می خواهم هر چه را که می خواهم و نامهای تو را بر زبان می آورم؛ ای الله که همه شیدای تواند و همه در بی کرانگی تو سرگردانند. ای رحمان که رحمتت همه را فرا گرفته است و تنها تویی که به همه رحم می کنی. ای رحیم که مهربانی ات دل دوستانت را سرشار می کند از آبی آسمان. ای کریم که خطاکاران را می بخشی و چنان بزرگواری که هیچ گناهی بزرگتر از بخشایش تو نیست. ای مقیم که هستان را،آسمانها و زمین را بر پای داشته ای و درخت هستی را برافراشته ای؛ بی تو همه فرو می افتند. ای عظیم که کرانه نداری و تصوّر بزرگی ات، پشت خیال را می شکند و روان را از حرکت باز می دارد. ای قدیم که همه هستند چون تو هستی، هستها از تو هستی می گیرند. همه به تو ایستادهاند و تو به خویشتن ایستاده ای. ای علیم که دانا تنها تویی و تویی تنها که می دانی و هر چه هست از توست و هر چه هست می دانی. ای حلیم که چنان شکیبایی که می بینی و می دانی امّا می پوشانی و گناهکاران را شتابناک طعم عذاب نمی چشانی. ای حلیم که هر چه کنی سزاوار، همان است و آیینۀ حکمت تو، نظام جان و جهان است. نیایش دانه ای هستم در چنگ بادها رها. به باد بگو مرا به خاک برساند. به ابر بگو ببارد. به خورشید بگو بتابد. مگر درختی شوم. ریشهها در زمین، شاخهها در آسمان و آسمان را در آغوش بگیرم. با خاک حرف بزنم و حرفهای خاک را به آسمان برسانم. از خورشید،از ماه، از ستارهها با خاک بگویم و خاک را با دانههای در چنگ بادها رها مهربان کنم. مگر درختی شوم تا پرندهها بر شاخههایم آشیانه بسازند. مگر درختی شوم تا در سایه سارم، دانههای در چنگ باد رها بیاسایند. درختی هستم. خدایا جویباری بفرست. می خواهم خود را دریابم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 113صفحه 7