مجله نوجوان 113 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 113 صفحه 16

بچه محصل در قطار مترو من: آقا ببخشید! من می­خواهم به کتابخانه ملّی بروم. کدام ایستگاه پیاده شوم؟ اون آقای محترم: ببین پسر جان! آخرین ایستگاه پیـاده می شوی و از سمت چپ ایستگاه پیاده به طرف بالا می روی تا به ساختمان کتابخانه برسی. اون یکی آقای محترم: نخیر آقا، ایشان باید ایستگاه مصلّی پیاده بشود و تاکسی دربستی بگیرد تا کتابخانه ملی. همون آقای محترم: آخر پدر جان! کسی که اهل کتابخانه و مطالعه است آن قدر مایه دار نیست که تاکسی دربستی بگیرد. اون یکی آقای محترم: از کجا می دانی که ایشان برای مطالعه به کتابخانه می رود؟ شاید پسر یکی از مقامات کتابخانه باشد. همون آقای محترم: اولاً پسر مقامات با مترو سفر نمی کند و لابد برای خودش راننده و ماشین و تشریفات مخصوصی دارد، ثانیاً مقامات درسـت و حسابی و اهل تشریفـات در کتابخانه چه کار دارند؟ اون یکی آقای محـترم: آقا چرا پشت سـر مقامـات غیبت می کنی؟ این جوان فقط یک نشانی از شما پرسید. همون آقای محترم: از من پرسید و من هم جواب دادم. شما دخالت کردید و بحث به اینجا کشید. من: اجازه بدهید خودم توضیح بدهم. هم این و هم اون آقای محترم: لازم نکرده! به کار بزرگترها دخالت نکن! آدم چطوری محکم کاری می کند. عمـه جان نشـسته است و دارد طـرز رد کردن کش تنبان از شیـار بالای زیـر شلـواری مامان دوز یادم می دهد. یک سر کش را به سنجلق قفلی بسته و سر دیگرش را یک گرۀ بزرگ زده و با دست دیگرش محکم نگه داشته است. می پرسم: عمه جان! چرا آن طرف کش تنبان را هم گره زده اید و هم با دست نگه داشته اید؟ عمه جان می گوید: برای این که در نرود. کار از محـکم کـاری عیب نمـی کند.ممکن اسـت گره باز شود و کش در برود و همه زحمتهایمان هدر برود. می پرسم: پس راه جلوگیری از در رفتن، محکم کاری است؟ می فرماید: حرف گنده تر از دهانت نزن پسر جان! بیا کمک کن کش تنبان را جا بیندازیم. .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 113صفحه 16