به حد بلوغ نرسیدن
مسأله 1- بچه که به حد تکلیف نرسیده نمیتواند در اموالش تصرف کند،و اگر تصرف کرد صحیح نیست؛چه بفروشد یا اجاره دهد یا صلح کند یا عاریه بدهد،گرچه ممیز باشد و عقلش کامل باشد و عملش از روی صلاح باشد،مگر بعض موارد که استثنا شده،مثل وصیت که بعدها میآید ان شاء اللّٰه.و بعید نیست که خرید و فروشش در چیزهای کم قیمت چنانچه متعارف است صحیح باشد.
مسأله 2- بچۀ نابالغ ممنوع است از این که در ذمۀ خود چیزی قرار دهد،مثل آن که قرض کند یا نسیه کند،گرچه وقت دادن آن،وقت بالغ شدنش باشد.
مسأله 3- نابالغ،از تصرف در خودش نیز ممنوع است و نمیتواند خودش را اجیر قرار دهد یا عامل در مضاربه قرار دهد،و نمیتواند برای خودش زن بگیرد یا زن خود را طلاق بدهد،بلی اگر بچه به ده سال رسیده باشد،بنابر احتیاط واجب طلاقش
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 284 صحیح نیست؛اگر طلاق داد باید مراعات احتیاط بشود.
مسأله 4- اگر بچه حیازت مباح را کرد،مالک میشود اگر نیت کند،و مالک میشود نیز جعل را در جعاله؛گرچه بدون اذن ولیّ باشد.
مسأله 5- بالغ شدن پسر و دختر به یکی از سه چیز معلوم میشود:
اول: پسر پانزده سالش تمام شود و دختر نه سالش.
دوم: موی درشت زبر بر عانۀ هر کدام بروید،ولی موهای نرم ضعیف میزان نیست.
سوم: منی خارج شود؛چه در خواب و چه در بیداری و چه به جماع و غیر آن.
مسأله 6- طفل اگر به حد بلوغ برسد و رشید نباشد و سفیه باشد،باز ممنوع از تصرف است.
مسأله 7- ولیّ طفل در تصرفات مالی و غیر آن پدر و جد پدری است،و اگر آنها نباشند و قیّم برای طفل معیّن کردهاند ولایت با قیّم است،و اگر آن هم نباشد با حاکم شرع است.و اما مادر و جد مادری و سایر خویشاوندان ولایت ندارند،و اگر حاکم شرع هم نباشد با مؤمنین است،و احوط آن است که مؤمن عادل باشد.
مسأله 8- در جد و پدر عدالت معتبر نیست و حاکم ولایت ندارد با وجود یکی از آنها گرچه فاسق باشد،لکن اگر ظاهر شد به قرائنی که پدر یا جد ضرر میرسانند به مال طفل،حاکم آنها را از تصرف جلوگیری میکند،و لازم نیست که حاکم تفتیش از حال آنها بکند.
مسأله 9- پدر و جد هر دو ولایت دارند و هر کدام تصرف کردند،دیگری پس از تصرف او نمیتواند تصرف کند.
مسأله 10- دیوانه حکم نابالغ را دارد در چیزهایی که ذکر شد،بلی اگر جنون بعد از بالغ شدن و رشید بودن عارض او شود،ظاهر آن است که ولایت با حاکم است نه با پدر و جد.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 285