پس از سی تیر و دوره جدید حکومت دکتر مصدق جریانات دیگری پیش آمد که در نهایت به کودتای 28 مرداد انجامید. اختلافات دکتر مصدق و مرحوم کاشانی به شدت بالا گرفت. دکتر مصدق خصوصیتی داشت که به هیچ وجه من الوجوه کوچک ترین اجازه دخالت به مرحوم کاشانی نمی داد. او را کان لَم یکن شیئا مذکورا حساب میکرد. گویا اصلا چنین شخصی وجود ندارد، وجود او را مفروض نمیگرفت. آیت الله کاشانی هم خودش و هم اطرافیانش میخواستند در جزء و کل امور حکومت دخالت کنند و صاحب نظر باشند. دکتر بقایی هم به تدریج کنار زده شده بود؛ با این که فکر می کرد تمام مبارزه را او رهبری کرده و به نتیجه رسانده و می بایست در راس امور قرار گیرد.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 60