محرم آن سال پرماجرا که فرا رسید امام فرمودند: طلاب باید امسال درباره فیضیه و آتش زدن قرآن ها و کشتارها و ضرب و شتم ها صحبت کنند. هیات ها هم باید با یاد فیضیه سینه زنی کنند.
امام از محرم بهترین استفاده ها را کرد. قرار شد در روز عاشورا یک راهپیمایی صورت گیرد. مسیر راهپیمایی از میدان شاه و مسجد جامع و مدرسه حاج ابوالفتح تعیین شد. به همین مناسبت شب عاشورا، تراکت هایی منتشر شد. جمعیت زیادی آمدند. من هم حضور داشتم. عده ای اراذل آمده بودند تا راهپیمایی را به هم بزنند. رژیم از طیب خواسته بود که جلوی این راهپیمایی را بگیرد.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 217 حاج مهدی عراقی که با طیب دم خور بود به او می گوید شما که برای امام حسین (ع) عزاداری می کنید، حالا آمده اید مجلس امام حسین (ع) را به هم بزنید، با این صحبت، طیب منصرف شد. جمعیت که زیاد شد به حرکت در آمد و به سمت سرچشمه و سه راه امین حضور، سرازیر شد. اولین راهپیمایی عظیم در انقلاب ما همین تظاهرات سیل آسا در سال 42 بود و علت آن هم، سخنرانی ها و سفارش ها و اعلامیه های امام بود.
به میدان بهارستان که رسیدیم، شهید امانی، برای مردم صحبت کرد. راهپیمایی به سمت پل چوبی و خیابان انقلاب در حرکت بود و در این مسیر عکس هایی از امام بین مردم پخش شد. جمعیت به جلوی دانشگاه تهران رسید. یک شخصی رفت بالای سر در دانشگاه و سخنرانی خیلی داغی کرد و گفت: امروز، روز عاشورای حسین (ع) است و ما راه حسین (ع) را ادامه می دهیم. اون حسینی که ما قبول داریم، ابو الفضل اش هیچ وقت تو خواب ستم کاران نمی آید، در آن زمان از شاه به عنوان ستم کار یاد کرد.
از آن جا به سمت انقلاب حرکت کردیم و از آنجا به خیابان کارگر و خیابان سپه و جلوی کاخ مرمر که مقر شاه بود جمع شدیم.
نیروهای مسلح آماده حمله بودند. مردم هم که خونشان به جوش آمده بود با مشت های گره کرده فریاد می زدند: «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو... بمیرد، بمیرد دشمن خونخوار تو». از آن جا هم به سمت توپخانه حرکت کردیم و پایان راهپیمایی در ساعت یک بعد از ظهر در همین مکان بود.
پس از راهپیمایی آقای عسگر اولادی به اتفاق تعدادی به قم حرکت کردند و امام را در جریان قرار دادند. پس از آن امام سخنرانی تندی علیه شاه کردند و فرمودند کاری نکن که مردم بیرونت کنند. مثل پدرت که وقتی رفت، مردم خوشحالی کردند.
این سخنرانی امام خیلی ها را تکان داد. حتی علما گفتند: نباید با شاه این طور حرف زد. مگر می شود شاه را بیرون کرد.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 218