فصل ششم / خاطرات فضل الله فرخ
محرم و تاکید امام به زنده نگه داشتن خاطره فیضیه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مرادی نیا، محمد جواد

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

محرم و تاکید امام به زنده نگه داشتن خاطره فیضیه

‏محرم آن سال پرماجرا که فرا رسید امام فرمودند: طلاب باید امسال درباره فیضیه و ‏‎ ‎‏آتش زدن قرآن ‌ها و کشتارها و ضرب و شتم ‌ها صحبت کنند. هیات‌ ها هم باید با یاد ‏‎ ‎‏فیضیه سینه زنی کنند.‏

‏امام از محرم بهترین استفاده ‌ها را کرد. قرار شد در روز عاشورا یک راهپیمایی ‏‎ ‎‏صورت گیرد. مسیر راهپیمایی از میدان شاه‏‎[2]‎‏ و مسجد جامع و مدرسه حاج ابوالفتح‏‎ ‎‏تعیین شد. به همین مناسبت شب عاشورا، تراکت‌ هایی منتشر شد. جمعیت زیادی ‏‎ ‎‏آمدند. من هم حضور داشتم. عده ‌ای اراذل آمده بودند تا راهپیمایی را به هم بزنند. رژیم ‏‎ ‎‏از طیب خواسته بود که جلوی این راهپیمایی را بگیرد.‏


کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 217

‏حاج مهدی عراقی که با طیب دم خور بود به او می ‌گوید شما که برای امام ‏‎ ‎‏حسین (ع) عزاداری می‌ کنید، حالا آمده ‌اید مجلس امام حسین (ع) را به هم بزنید، با این صحبت، طیب منصرف شد. جمعیت که زیاد شد به حرکت در آمد و به سمت ‏‎ ‎‏سرچشمه و سه راه امین حضور، سرازیر شد. اولین راهپیمایی عظیم در انقلاب ما همین ‏‎ ‎‏تظاهرات سیل آسا در سال 42 بود و علت آن هم، سخنرانی ‌ها و سفارش ‌ها و ‏‎ ‎‏اعلامیه‌ های امام بود.‏

‏به میدان بهارستان که رسیدیم، شهید امانی، برای مردم صحبت کرد. راهپیمایی به ‏‎ ‎‏سمت پل چوبی و خیابان انقلاب در حرکت بود و در این مسیر عکس‌ هایی از امام بین ‏‎ ‎‏مردم پخش شد. جمعیت به جلوی دانشگاه تهران رسید. یک شخصی رفت بالای سر در ‏‎ ‎‏دانشگاه و سخنرانی خیلی داغی کرد و گفت: امروز، روز عاشورای حسین (ع) است و ‏‎ ‎‏ما راه حسین (ع) را ادامه می‌ دهیم. اون حسینی که ما قبول داریم، ابو الفضل ‌اش هیچ ‏‎ ‎‏وقت تو خواب ستم ‌کاران نمی ‌آید،‏‎[3]‎‏ در آن زمان از شاه به عنوان ستم ‌کار یاد کرد.‏

‏از آن جا به سمت انقلاب حرکت کردیم و از آنجا به خیابان کارگر و خیابان سپه و ‏‎ ‎‏جلوی کاخ مرمر که مقر شاه بود جمع شدیم.‏

‏نیروهای مسلح آماده حمله بودند. مردم هم که خونشان به جوش آمده بود با‏‎ ‎‏مشت ‌های گره کرده فریاد می ‌زدند: «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو... بمیرد، بمیرد ‏‎ ‎‏دشمن خونخوار تو». از آن جا هم به سمت توپخانه حرکت کردیم و پایان راهپیمایی ‏‎ ‎‏در ساعت یک بعد از ظهر در همین مکان بود.‏

‏پس از راهپیمایی آقای عسگر اولادی به اتفاق تعدادی به قم حرکت کردند و امام را‏‎ ‎‏در جریان قرار دادند. پس از آن امام سخنرانی تندی علیه شاه کردند و فرمودند کاری ‏‎ ‎‏نکن که مردم بیرونت کنند. مثل پدرت که وقتی رفت، مردم خوشحالی کردند.‏

‏این سخنرانی امام خیلی ‌ها را تکان داد. حتی علما گفتند: نباید با شاه این طور حرف ‏‎ ‎‏زد. مگر می‌ شود شاه را بیرون کرد.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 218

  • . میدان قیام فعلی.
  • . شاه  در یکی از سخنرانی هایش گفته بود من حضرت ابوالفضل را در خواب دیدم...