یک خاطره دارم از همین منزل آقای روغنی و آن این که ما یک روز، جلسه ای داشتیم، یک مرتبه، یک نفر زنگ زد و آقای عراقی رفت جلوی در و آمد و گفت: من بروم منزل امام و برگردم. چون نزدیک منزل آقای روغنی بود. یک مقداری طول کشید وقتی برگشت، ما به ایشان گفتیم که چرا این قدر طول کشید. گفت: والله برادر طیب و خانم طیب با بچه اش آمده بودند و ملاقات می خواستند با حضرت امام.
حاج اسماعیل رضایی؟
نه، برادران طیب، یکی شان به نام طاهر بود و یکی دیگرشان هم مسیح که کوره پز بود و از همکاران آقا مهدی عراقی بود. یکی از آن دو برادر با خانم طیب آمده بودند، که با امام ملاقات کنند آقا مهدی شرح داد که اینها، آمده بودند ملاقات. برادر
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 281 طیب به آقا عرض می کند که ایشان خانم طیب است و این هم، بچه اش است. از طیب پیغامی آورده بود برای حضرت امام که ما خلاصه مقلد شما هستیم و بودیم. خیلی به من فشار آوردند که یک تهمتی به شما بزنم. آخر در آنوقت هم شایع بود که طیب را تحت فشار قرار داده بود ساواک که تو بگو 200 تومان خمینی به من پول داده و برنامه 15 خرداد را من ترتیب دادم. طیب گفته بود: نه، من چنین کاری نمی کنم و اگر قطعه، قطعه ام کنید، من این تهمت را به امام نمی زنم. خلاصه این پیغام را به وسیله برادرش داده بود و از امام خواسته بود که شما، باید شفاعت من را بکنید در قیامت. امام هم دعا کرده بودند که خداوند ان شاءالله شما را با شهدای صدر اسلام محشور کند و خانمش را هم گفته بودند: شما مقاوم باش و اجر شما با امام حسین (ع) است و ناراحت نباشید.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 282