من مرحوم آیت الله آقا سید محمدتقی خوانساری را عرض می کنم.
بله، بیشتر با ایشان ارتباط داشتند و به طور مسلم ما می دانیم آن احکامی که می گرفتند برای هلاکت بعضی ها اینها این طور نبود که بی ارتباط با آنها باشد. البته این مسائل تقریبا گذشت تا اینکه ما باز، آن چیزی را که به نظر من از آن لطمه خوردیم و باعث شد که تمام آن شرایطی که ایجاد شده بود و سرمایه گذاری هایی که شده بود خراب شود، مسئله سی ام تیر بود و آمدن قوام و آن مسائلی که شاه به اصطلاح برنامه ریزی کرده بود. سی ام تیر خوب خیلی سرمایه گذاری مهمی شد. ما در جریان بودیم، روز سی ام تیر مردم همه ریخته بودند بیرون و همه دفاع می کردند. نتیجه هم گرفته شد. قوام هم ساقط شد و دو مرتبه مصدق آمد روی کار. اما آن جا لطمه ای که به نظرم خوردیم باز از همان طیف افراد روشنفکری بود که روشنفکر صادقی نبودند، اصلا از اول حساب روشنفکری نبوده، حسابی بوده که رخنه کنند و این نهضت را در یک حالت انفعالی قرار بدهند. مثلا دکتر بقایی واقعا از نظر بیان و اینها هم خیلی خوب جذب می کرد مردم را، جوانان را در آن حزب زحمتکشان ملت ایران. از کسانی بود که تقریبا میشود گفت دست راست آیت الله کاشانی بود. یکی دیگر از آنها دکتر صدیقی بود. در مجلس غیر از آیت الله کاشانی که ریاست مجلس را گرفت، مکّی، عبدالقدیر آزاد و آن دوازده نفر دیگر که در مجلس نماینده شدند، واقعا ما حساب می کنیم که از اینها ضربه خوردیم. آنها افرادی بودند که در آن وقت مسائل را طوری پیاده کردند و طوری رفتار کردند که حالت گوشه گیری و انزوا برای آیت الله کاشانی درست شد. البته از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، دکتر مصدق چه گفت و چه وضعی داشت بماند. او خودش هم یک مقداری آن اعتقاداتی که باید نسبت به اجرای احکام اسلام و نسبت به اصل حرکت کلی نهضت و چیزی که مردم می خواستند (که باز همان اسلام و احکام اسلام و اجرای احکام اسلام بود) را نداشت. اینها را همه تقریبا از بین بردند و جریانی را درست کردند که نهایتا خود دکتر مصدق هم ساقط شد و زاهدی آمد روی کار و در اینجا می شود گفت که یک مرتبه آن نهضت و آن قیامی که شده بود فروکش کرد و
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 84 تمام شد.
حاج آقا درباره اجرای احکام، آقای کاشانی هم ظاهرا عقیده مرحوم نواب را نداشتند و یکی از علت های اختلافشان که بعدا پیش آمد همین مسئله بوده است.
بله، البته این مشکلات هم گفتنی است، برای اینکه ما پس از اینکه نهضت به جایی رسید که حضرت آیت الله کاشانی رئیس مجلس شد، توقع برادرهای متدین این بود که بیایند مسیر حرکت مجلس را مسیر اسلام و قرآن و احکام اسلام قرار بدهند. البته در این مسوولیت یک مقداری خود آیت الله کاشانی به این موضوع عقیده نداشت و مقاومت کرد. بحث سر این بود که مثلا راجع به مشروبات الکلی، راجع به مسائل ناموسی، مسائل زنها، مردها، مسائل مختلف مملکت قانون اسلام اجرا شود دقت کردید؟ ولی نشد. همین هم یک دلیلی بود که مردم یک مقداری حساس تر شوند. از آن طرف هم قدرت های استکباری یک مسئله ای را درست کردند و آن مسئله حزب توده قلابی بود، نه حزب توده واقعی.
در آن زمان منزلمان سرچشمه بود. در همین جریانات یک روزی حزب توده آنجا حرکت کرده بود و به قول خودشان میتینگ می دادند، آمدند رد شدند. شعارشان این بود که «پیروز باد ملّت/ بر شاه ننگ و ذلت»، در حالی که خانه ما مثلا یک، دو سه خانه عقب تر از خیابان بود، واقعا اصلا زمین می لرزید. از بس که جمعیتشان زیاد بود، اما خوب اینها هم واقعا حزبی مردمی نبودند حزب دست نشانده همان قدرت هایی بودند که می خواستند به این طریق رخنه کنند به نهضتی که آیت الله کاشانی و نواب صفوی درست کردند. بالاخره به اینجاها که رسید، یک حالت رخوت و حالت فترت برای مردم بعد از کودتای 28 مرداد، زمان زیادی طول نکشید که موفق شد طوری محیط را آماده کند که مرحوم نواب صفوی و بقیه را بازداشت کنند. آن وقت بعد از آن محاکمات و غیره و ذالک اینها را اعدام کنند.
ظاهرا طوری کردندکه مرحوم نواب نتواند تجدید نظر خواهی داشته باشد؟
نه، اصلا محاکمه ایشان، محاکمه ای نبود که بشود کاری کرد.
آیا تا قبل از فداییان اسلام تشکیلات اسلامی مردمی دیگری وجود داشت؟
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 85 اخوی ما حاج آقا صادق یک جمعیتی درست کرده بود به نام گروه شیعیان. تعدادشان خیلی زیاد نبود. ولیکن از نظر فعالیت اسلامی، میشود گفت که اولین گروهی که تقریبا تشکیل شده بود اینجا، همین گروه بود که فعالیت امر به معروف و نهی از منکر، سخنرانی و بیان احکام داشتند.
در حد کارهای فرهنگی؟
بله. کارهای فرهنگی می کردند. البته در بعضی موارد دخالت می کردند. مثلا زمانی که آیت الله کاشانی به میدان آمده بودند.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 86