حاج آقا، شما به عنوان یک فرد معتقد که طبیعتا بعد از فوت مرجع تقلید، اولین دغدغه شما این بوده که مرجع تقلید شما چه کسی باشد، چه تلاشی انجام دادید؟
تلاش همین بود دیگر، مردم هم سعی می کردند، البته به طور کلی دست این حکومت شاهنشاهی تقریبا برای مردم رو شده بود.
مرحوم حاج مهدی عراقی پس از یک مدتی که از فعالیت سیاسی کناره گیری کرده بود و هیچ فعالیتی نداشت، با اولین ملاقاتی که با امام کرده بود تحت تاثیر قرار گرفته بود. آقای عسگر اولادی بودند یا نبودند، البته خود مرحوم شهید عراقی خودش با ما ارتباط داشت منزل پدر حاج مهدی عراقی، روبروی کوچه ما، نزدیک گذر لوطی دست چپ بود. یک ارتباط همسایگی و آشنایی را اصلا از پیش داشتیم، درقدیم داشتیم، که حالا در زمان شهید نواب صفوی، این ارتباط ارتباط تنگاتنگ بود
یعنی هیات خاصی بود که شما با هم آشنا شدید.
خوب در حقیقت یکی همین همسایگی بود و یکی هم همین ارتباط با نواب و اخوی ما و حاج آقا صادق این ارتباطات به طور قهری کم کم بیشتر شد.
شهید عراقی خدمت حضرت امام رسیده بودند؟
بله، پس از این حالت فترتی که برای ما و همه سیاسیون پیش آمده بود که دیگر تقریبا کنار نشسته بودند، آن وقت مسئله رسید به این که خدمت ایشان رسیدند و از آنجا شروع شد همین مسائلی که شما فرمودید (انقلاب سفید) آقای عسگر اولادی در جریان کامل بودند.
شما اول این نحوه شکل گیری هیات موتلفه را برای ما بفرمائید. بعد اولین جلساتی که خدمت حضرت امام رسیدند و بعد سفارشات و بعد تشکل و...
بینید شکل گیری از اینجا شروع شد که پس از اینکه اینها با حضرت امام آشنا
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 87 شدند، به دلیل مسائلی که در امر مبارزه پیش می آمد و ارتباط مستقیم با حضرت امام باید مکرر بر قرار می شد، ایشان پنج نفر را انتخاب کردند که در مسائل مختلف بتوانند از طرف امام رای بدهند.
حضرات علما؟
بله، حضرات علما، همان پنج نفری که اینجا اسمشان برده شد. آقای مولایی و آقای دکتر بهشتی و مطهری و آقای انواری و آقای منتظری. موتلفه، از این نقطه شروع شد که ما دستور داشتیم از حضرت امام که بایستی در برابر رژیم ایستاد و با ایجاد تشکل مقدمه نهضت را فراهم کرد. بعد از آن اگر یک اطلاعیه، اعلامیه، و سخنرانی داشتند که می خواستند به تمام مملکت برسانند، این تشکل بود که می رساند، این تشکیلات، تشکیلاتی بود که ده تا ده تا، یک سرگروه داشتند. جلساتی داشتند که خود ما تقریبا در همین گروهها بودیم که غالبا جلسات هفتگی سیار در منزل بعضی ها که قسمت بندی شده بود، تشکیل می شد، مسائلی که باید به مردم می رسید و تکالیف و وظایف خودشان در همان تشکل های ده نفری، تنظیم می شد. آن وقت افراد این تشکیلات بیشتر صنفی بودند، بیشترشان کسبه بودند، مخصوصا کسبه بازار، یعنی اینها با ارتباطاتی که با تمام شهرستانها داشتند، مثلا اگر اطلاعیه ای را می خواستند پخش و توزیع کنند در کارتنهای جنس می گذاشتند و می فرستادند. یا اطلاعاتی که بنا بود در بازار و سطح تهران اطلاع بدهند به مردم، با تلفن این کار را انجام می دادند. تقریبا تشکیل دهنده اصلی آن آقای عسگر اولادی و آقای شفیق و چند نفر از رفقای خود ما بودند.
حاج آقا در ارتحال مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که قطعا از شهرستان ها گروههای مختلفی رفتند قم و برنامه هایی داشتند، شما هم بودید؟
البته ما خودمان هم در تشییع جنازه شرکت کردیم، در تشییع جنازه هم یک شعارهایی، یک چیزهایی را هم آنجا مطرح می کردند، برای بعد هم نظام طاغوت تا حدودی سعی در دخالت داشتند. منتهی بعدش دیگر آن بهره برداری که دولت می خواست بکند نتوانست بکند. البته امام کار می کرد، منتهی کار ایشان آن وقت خیلی
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 88 روشن نبود چون ایشان معروف نبود، مثلا هنوز نامشان بر سر زبانها نیفتاده بود، ما هیچ اسمی هم از ایشان نشینده بودیم. این است که خیلی نمیشد در ان وقت مثلا مطرح بشود ولی خودش کار میکرد. طوری بود که کارش را شروع کرده بود. بعد هم خوب جریان همین تقریباانقلاب سفید و جریان کاپیتولاسیون و روضه ای که امام خواند صحبتی که ان روز وفات حضرت امام صادق(ع) و دوم فروردین اینها خودش باعث شد که یک شهرت کافی در تمام مملکت پیدا کند.
حاج اقا قبل از این مسائل ظاهرا شما به همراه حاج اقا سید محمدرضا غروی و بعضی بازاریهای تهران ملاقاتی با حضرت امام و سایر مراجع داشتید؟
بله، ببینید شاید اولین گروهی که در بازار حرکت کردند برای دیدن حضرت امام ما بودیم. البته انجا ما خدمت مراجع دیگر هم رسیدیم، منتهی قصد اصلی خدمت امام رسیدن بود، البته کسانی را که انجاامدند، من یادم است، از ان جمله اقای سید محمود محتشمی و ابوالفضل توکلی بینا بودند.
کسانی بودند که بعدا مغازههایشان تیغه شد. تقریبا بیشتر ایشان بودند، چندتا مغازه بود که طاغوت بست و تیغه کرد. یک تعدادی هم افراد متفرق از بازار بودند، الان من در ذهنم نیست، واقعا با ما شرکت داشتند، در حدود شاید 30 نفر بودیم که محضر ایشان مشرف شدیم، البته انچه میتوانیم ادعا بکنیم، اولین گروهی که از بازار تهران خدمت ایشان رسیدند و اظهار و وفاداری و اظهار حمایت کردند این گروه بودند، اقای سید محمدرضا غروی هم در خدمتشان بودیم. ایشان هم تشریف اوردند، البته دیدن مراجع دیگر هم رفتند.
حاج اقااز اتفاقاتی که در منزل مراجع افتاد، اگر یادتان هست برایمان بفرمائید.
ان روز اتفاقی نیفتاد.
یعنی مثلا به چه صورت در جمع شما حضور پیدا کردند، چه صحبت هایی بود؟ چه کسی سخنران بود. ظاهرااقای غروی صحبتهایی داشتند.
اقای غروی البته به صورت مقدمه عرایضی خدمت ایشان مطرح کردند که به اصطلاح چیزی بود که منظور کلی مسلمانها هست. منظور کلی کسانیکه تبعیت از این
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 89 میخواهند بکنند. اصل همان است که، تقریبا برنامه ای باشد برای پیاده شدن اسلام و قوانین اسلام و احکام اسلام و برطرف شدن حکومت طاغوت و تسلطی که طاغوت دارد و بر طرف شدن ظلم جهانی و کارهایشان در ایران.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 90