دهه سوم ماه صفر 1338 ش بود و من در یک مجلس عزاداری آقا امام حسین (ع) در منطقه بازار کوچه مسجد جامع منزل حاج آقا مصطفی مسجد جامعی، شرکت کرده بودم. تعداد 50 یا 60 نفر روحانی هم حضور داشتند. آن جا مشاهده نمودم که شخصیت بسیار بزرگواری با چهره زیبا، شخصیت و چهره نورانی وارد این جلسه شدند، که افراد حاضر در جلسه همه به ایشان احترام کردند. قبلا روحانیان دیگری هم وارد این جلسه شده بودند، ولی این چنین مورد استقبال قرار نگرفته بودند. این اتفاق
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 301
من را به فکر فرو برد که این روحانی تازه وارد کسی باید باشد. از یک فرد مطلعی که خدمت می کرد و مشغول چای آوردن بود، سوال کردم. او گفت که ایشان حاج آقا روح الله خمینی است. چای بردند خدمت آقای خمینی، آقای خمینی خود داری کردند و چای را برگرداندند، گفتند: اگر زحمتی نیست برای من آب جوش بیاورید. این برخورد و این جلسه و این دیدار در روحیه من خیلی اثر گذاشته بود تا اینکه در اوایل سال 1342 بعد از حادثه فیضیه برای اولین بار عکس حضرت امام منتشر شد. البته ما رفت و آمدی هم به قم داشتیم قبل از حادثه فیضیه، ولی موفق نشده بودیم چهره حضرت امام را از نزدیک زیارت کنیم. در سخنرانی ها و جلسات سال 1341 و بعد از مسئله انجمن های ایالتی و ولایتی در جلسات قم شرکت داشتیم ولی دیگر چهره حضرت امام را از نزدیک مشاهده نکرده بودم تا اینکه یک عکس زیبا از ایشان، توسط یکی از طرفداران مرحوم آیت الله کاشانی به نام آقای شیخ رضا فلاح منتشر شد و من برای اولین بار پی بردم که این روحانی شریف که به چنین مبارزاتی علیه رژیم پهلوی دست زده است، کسی جز همان حاج آقا روح الله خمینی نیست. یکی از عکس ها را در مغازه ام نصب کردم. مغازه من در بازار در همان کوچه مسجد جامع بود، چون که در راه رفت و آمد به مسجد قرار داشت خیلی جلب توجه می کرد و هنوز هم حادثه 15 خرداد به وجود نیامده بود که رژیم روی عکس امام حساسیت صد در صد داشته باشد، من هم با آزادی عکس حضرت امام را قاب کرده بودم و مقابل دید همه قرار داده بودم. به همین سبب که عکس در این محل قرار گرفته بود عزیزان و افراد معتمد بازار و کسانی که دستی در مبارزه داشتند به مغازه من مراجعه می کردند و اعلامیه هایی را که منتشر می شد به دست ما می رساندند و خود به خود ما در جریان مبارزه قرار گرفتیم.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 302